کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منقول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
nonnitrous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر منقول
-
قابلحمل
واژگان مترادف و متضاد
حملکردنی، منقول ≠ غیرقابلحمل، غیرمنقول
-
irreplaceable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر قابل تعویض است، غیر قابل تعویض، غیر منقول، بی عوض
-
منقوله
لغتنامه دهخدا
منقوله . [ م َ ل َ / ل ِ ] (ع ص ) منقول . (ناظم الاطباء). منقولة. تأنیث منقول . ج ، منقولات . رجوع به منقولات شود.
-
props/ prop, properties, scenery, set props/ set prop
وسایل صحنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] اثاثیه و اشیای منقول موجود در صحنه
-
realty
دیکشنری انگلیسی به فارسی
املاک، دارایی غیر منقول، عقار، ملک
-
مسطور
واژگان مترادف و متضاد
نبشته مرقومه، مکتوب، مرقوم، مسطوره، نوشته ≠ منقول
-
نقل پذیر
لغتنامه دهخدا
نقل پذیر. [ ن َ پ َ ] (نف مرکب ) منقول . که قابل انتقال و جابه جا کردن است .
-
ماثور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] ma'sur ۱. نقلشده؛ منقول.۲. ویژگی حدیثی که از زمانهای قدیم از یکی به دیگری رسیده باشد.
-
حطیم
لغتنامه دهخدا
حطیم . [ ] (اِخ ) حظیم . صحابیست . و از او یک حدیث منقول است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
ماثوره
واژهنامه آزاد
۱. نقل شده؛ منقول. ۲. ویژگی حدیثی که از زمان های قدیم از یکی به دیگری رسیده باشد.
-
مکتوب
واژگان مترادف و متضاد
خط، دستخط، رقعه، رقیمه، طومار، عریضه، مراسله، مرقومه، مرقوم، منشور، نامه، نوشته، بنشته ≠ منقول، ملفوظ
-
زحیریة
لغتنامه دهخدا
زحیریة. [ زُ ح َ ری ی َ ] (اِخ ) سرزمین و نخلستانیست از آن بنی مسلمةبن عبید... در یمامه . این منقول از حفصی است . (از معجم البلدان ).
-
قابل انتقال
لغتنامه دهخدا
قابل انتقال . [ ب ِ ل ِ اِ ت ِ ](ص مرکب ) آنچه بتوان به دیگری منتقل کرد. انتقال پذیر. || ملک ... منقول . در مقابل غیرمنقول .
-
خاقان
لغتنامه دهخدا
خاقان . (اِخ ) ابن صبیح . یکی از راویان است و در عقدالفریداز او داستانی منقول است . (عقدالفرید ج 7 ص 196).