کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منقوطة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منقوطة
لغتنامه دهخدا
منقوطة. [ م َ طَ ] (ع ص ) تأنیث منقوط. نقطه دار. معجمه . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منقوط شود.- حروف منقوطه ؛ حرفها که نقطه دارند، چون خاء و زاء و غیره . مقابل مهمله حرفها که نقطه ندارند مانند حاء و راء. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
واژههای مشابه
-
چهار منقوطه
لغتنامه دهخدا
چهار منقوطه . [ چ َ / چ ِ م َ طَ / طِ ] (اِ مرکب ) کنایه ازفلک کرسی باشد که فلک البروج است به اعتبار چهار نقطه ٔ مشرق و مغرب و شمال و جنوب . (برهان ) (آنندراج ).
-
حروف منقوطه
لغتنامه دهخدا
حروف منقوطه . [ ح ُ ف ِ م َ طَ / طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف معجم شود.
-
فارزة منقوطة
دیکشنری عربی به فارسی
نقطه و ويرگول بدين شکل
-
جستوجو در متن
-
نقطه و ویرگول بدین شکل
دیکشنری فارسی به عربی
فارزة منقوطة
-
منقوط
واژگان مترادف و متضاد
نقطهدار، منقوطه ≠ مهمله
-
آذرمیدخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: āzar midoxt) گونه غلط آزرمیدخت ، ← آزرمیدخت . (دکتر معین در ذیل واژهی آزرمیدخت آورده است 'آذرمیدخت ' با ذال منقوطه [ذ] غلط است) .
-
معجمه
لغتنامه دهخدا
معجمه . [ م ُ ج َ م َ ] (ع ص ) مقابل مهمله . (آنندراج ). تأنیث معجم . بانقطه . منقوطه . مقابل مهمله ، بی نقطه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مُعجَم شود.
-
حرف منقوط
لغتنامه دهخدا
حرف منقوط. [ ح َ ف ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف نقطه دار. رجوع به حروف منقوطه و حرف معجم شود.
-
مهمله
لغتنامه دهخدا
مهمله . [ م ُ م َ ل َ ] (ع ص ) تأنیث مهمل . || بی نقطه (از حروف ).- حروف مهمله ؛ مقابل حروف منقوطه . حرفهایی که نقطه ندارند چون حاء مهمله ، راء مهمله و غیره و این را چون تأکیدی کردند چه آنگاه که حاء نویسند مشهود است که بی نقطه است و افزودن کلمه ٔ ...
-
کواس
لغتنامه دهخدا
کواس . [ ک ُ / ک َ ] (اِ) صفت و گونه . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). در بعضی فرهنگها با شین منقوطه نیز به نظر رسیده . (فرهنگ جهانگیری ). کواسه . کواش . کواشه . و رجوع به همین کلمه هاشود. || طرز و روش و قاعده و قانون . (برهان )...
-
تردک
لغتنامه دهخدا
تردک . [ ت َ دَ ] (اِ) کرم گندم خوار را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). و به این معنی با زای فارسی هم آمده است . (برهان ). رجوع به تژدک شود. بعضی ببای عجمی و زای منقوطه گفته اند. (فرهنگ رش...
-
اخسمه
لغتنامه دهخدا
اخسمه . [ اَ س َ / س ُ م َ / م ِ] (اِ) آخسمه . آب جو. شرابی که از جو یا ارزن یا برنج و امثال آن سازند و در بعض فرهنگها بتقدیم میم برسین (اخمسه ) آمده است و در برخی با شین منقوطه نیز مرقوم است . شراب جو و شراب کشمش را گویند که در عربی نبیذ نامند. (شعو...