کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منقطع شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منقطع شدن
مترادف و متضاد
۱. گسستن، قطع شدن، گسسته شدن
۲. از بینرفتن، پایان یافتن
۳. جدا شدن، دور شدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
منقطع شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. گسستن، قطع شدن، گسسته شدن ۲. از بینرفتن، پایان یافتن ۳. جدا شدن، دور شدن
-
واژههای مشابه
-
coitus interruptus
نزدیکی منقطع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] ← روش پسکشی
-
grand détaché (fr.)
منقطع بلند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] گونهای از اجرای منقطع که در آن زمانِ به ارتعاش درآوردن نت، بلندتر از اجرای منقطعِ معمولی است
-
détaché sec (fr.)
منقطع خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] گونهای از اجرای منقطع که در آن فشار صوتی به شکلی اِعمال میشود که با ایجاد صوتی قوی، در مقابل سکوتهای بین نُتها، حالت خشکی به صدا داده میشود
-
petit détaché (fr.)
منقطع کوتاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] گونهای از اجرای منقطع که در آن زمانِ به ارتعاش درآوردن نت، کوتاهتر از اجرای منقطعِ معمولی است
-
منقطع کردن
واژگان مترادف و متضاد
گسستن، بریدن، قطع کردن
-
intermittent weld
جوش منقطع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] جوش ناپیوسته با فاصلههای معین
-
حدیث منقطع
لغتنامه دهخدا
حدیث منقطع. [ ح َ ث ِ م ُ ق َ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دوازده قسم حدیث ضعیف . رجوع به حدیث شود.
-
منقطع النظير
دیکشنری عربی به فارسی
بي همتا
-
منقطع التنفس
دیکشنری عربی به فارسی
بي نفس , بي جان , نفس نفس زنان , مشتاق
-
منقطع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عرقل , قاطع
-
بطور منقطع شیپور زدن
دیکشنری فارسی به عربی
تزمير
-
جستوجو در متن
-
انصرام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enserām بریده شدن؛ قطع شدن؛ منقطع شدن.