کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منقطع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
منقطع النظير
دیکشنری عربی به فارسی
بي همتا
-
منقطع التنفس
دیکشنری عربی به فارسی
بي نفس , بي جان , نفس نفس زنان , مشتاق
-
منقطع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عرقل , قاطع
-
بطور منقطع شیپور زدن
دیکشنری فارسی به عربی
تزمير
-
جستوجو در متن
-
myectopia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منقطع
-
impingent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منقطع
-
interrupted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منقطع
-
ابحاء
لغتنامه دهخدا
ابحاء. [ اِ ] (ع مص ) منقطع گردیدن . || منقطع گردانیدن .
-
terminated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاتمه داد، منقطع
-
منخزل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] monxazel منقطع؛ بریده.
-
بی نفس
دیکشنری فارسی به عربی
منقطع التنفس
-
بی جان
دیکشنری فارسی به عربی
منقطع التنفس
-
نفس نفس زنان
دیکشنری فارسی به عربی
منقطع التنفس
-
ناپیوسته
واژگان مترادف و متضاد
جدا، گسسته، منفصل، منقطع ≠ پیوسته
-
منصرم
واژگان مترادف و متضاد
بریده، جدا، گسسته، منقطع