کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منقرض کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منقرض کردن
مترادف و متضاد
ازبین بردن، برانداختن، نابود کردن، مضمحل کردن، برانداختن، برچیدن، از میان برداشتن
دیکشنری
extinguish, overthrow
-
جستوجوی دقیق
-
منقرض کردن
واژگان مترادف و متضاد
ازبین بردن، برانداختن، نابود کردن، مضمحل کردن، برانداختن، برچیدن، از میان برداشتن
-
منقرض کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ابد , اطفا
-
واژههای مشابه
-
منقرض شدن
واژگان مترادف و متضاد
ازبینرفتن، نابود شدن، انقراض یافتن، مضمحل شدن، برافتادن، برچیده شدن، پایان یافتن، اضمحلالیافتن
-
extinct volcano
آتشفشان منقرض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] آتشفشانی که در حال حاضر فوران نمیکند و احتمال فوران آن در آینده نیز وجود ندارد
-
جستوجو در متن
-
اطفا
دیکشنری عربی به فارسی
خاموش کردن , خفه کردن , فرونشاندن , کشتن , منقرض کردن
-
مضمحل کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نابود کردن، نیست کردن، ازمیان بردن، تباه کردن ۲. متلاشی کردن، منقرض کردن، سرکوب کردن، منکوب کردن
-
exterminating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نابود کردن، دفع افات کردن، منهدم کردن، منقرض کردن، بکلی نابود کردن، خرد کردن، بر انداختن
-
exterminate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نابود کردن، دفع افات کردن، منهدم کردن، منقرض کردن، بکلی نابود کردن، خرد کردن، بر انداختن
-
exterminated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نابود شد، دفع افات کردن، منهدم کردن، منقرض کردن، بکلی نابود کردن، خرد کردن، بر انداختن
-
exterminates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نابود می شود، دفع افات کردن، منهدم کردن، منقرض کردن، بکلی نابود کردن، خرد کردن، بر انداختن
-
extinguishing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاموش شدن، خاموش کردن، فرو نشاندن، کشتن، منقرض کردن
-
extinguish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاموش می شود، خاموش کردن، فرو نشاندن، کشتن، منقرض کردن
-
extinguishes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاموش می شود، خاموش کردن، فرو نشاندن، کشتن، منقرض کردن