کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منقذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منقذ
/monqez/
معنی
رهاننده؛ نجاتدهنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
منقذ
فرهنگ فارسی معین
(مُ قِ) [ ع . ] (اِفا.) رهاننده ، نجات دهنده .
-
منقذ
لغتنامه دهخدا
منقذ. [ م ُ ق ِ ](ع ص ) رهاننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نجات دهنده . رهاکننده . خلاص کننده : المنقذ من الضلال . (از یادداشت مرحوم دهخدا) : خرگوش گفت ... ترا به حیلتی ارشاد کنم که منقذی باشد از این غرقاب که درافتاده ای . (مرز...
-
منقذ
دیکشنری عربی به فارسی
نجات دهنده , ناجي
-
منقذ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] monqez رهاننده؛ نجاتدهنده.
-
واژههای مشابه
-
ابن منقذ
لغتنامه دهخدا
ابن منقذ. [ اِ ن ُ م ُ ق ِ ] (اِخ ) مؤیدالدوله ابوالمظفر مجدالدین اسامةبن مرشدبن علی حمیری شیزری . مولد او به سال 498 هَ . ق . و وفات به دمشق در 584. او سفرهای بسیار کرد و امور عظیمه از جمله وقایع صلیبیین دید و در سفرنامه مشهودات خویش بنوشت . او راس...
-
واژههای همآوا
-
منقض
فرهنگ فارسی معین
(مُ نَ قَ ضّ) [ ع . ] (اِفا. ص .) 1 - سواری که بر دشمن هجوم آورد. 2 - بازی که از هوا بر شکار فرود آید. 3 - دیوار افتاده یا دیواری که نزدیک افتادن باشد. 4 - ستارة از هوا فرود آمده .
-
منغض
لغتنامه دهخدا
منغض . [ م ُ غ ِض ض ] (ع ص ) آنکه چشم فرومی خواباند و فروخفته چشم . (ناظم الاطباء). رجوع به انغضاض شود.
-
منقز
لغتنامه دهخدا
منقز. [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) پیوسته آب صافی و خوش خورنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه آب صاف می نوشد. (ناظم الاطباء). || دشمن را کشنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه می کشد دشمن را و سبب می گردد کشته شدن ...
-
منقض
لغتنامه دهخدا
منقض . [ م ُ ق َض ض ] (ع ص ) دیوار افتنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). دیواری که ترس از افتادن وی باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرغ فرودآینده از هوا. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بازی که از هوا بر شکار فرودآید. (ناظ...
-
جستوجو در متن
-
ناجی
دیکشنری فارسی به عربی
منقذ
-
نجات دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
مخلص , منقذ
-
سیف الدوله
لغتنامه دهخدا
سیف الدوله . [ س َ فُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) ابن منقذ. کامل بن علی بن مقلدبن نصربن منقذ کنانی معروف به ابن منقذ. از امرای صلاحیة متولد 526 و در سال 589 هَ . ق . در قاهره درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 807).