کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منفعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منفعت
/manfa(e)'at/
معنی
۱. آنچه موجب نفع بشود؛ فایده؛ سود؛ بهره.
۲. (اسم مصدر) سودمند بودن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بهره، سود، فایده، مداخل، نفع
۲. ربا، ربح، کرایه
۳. رجحان، مزیت ≠ مضرت
برابر فارسی
سود، هوده
دیکشنری
benefit, gain, profit, return
-
جستوجوی دقیق
-
منفعت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهره، سود، فایده، مداخل، نفع ۲. ربا، ربح، کرایه ۳. رجحان، مزیت ≠ مضرت
-
منفعت
فرهنگ واژههای سره
سود، هوده
-
منفعت
فرهنگ فارسی معین
(مَ فَ عَ) [ ع . منفعة ] (اِ.) سود، فایده .
-
منفعت
لغتنامه دهخدا
منفعت . [ م َ ف َ ع َ ] (ع اِ) سود و فایده و نفع و حاصل . (ناظم الاطباء). منفعة. بهره . بر. سود. عائد. خلاف مضرت . ج ، منافع. (یادداشت مرحوم دهخدا) : از منفعت دریا وز مردم دریابسیار که و پیش خرد منفعتش مه . منوچهری .در بسیارش مضرت اندک نیست در اندک ا...
-
منفعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: منفَعة، جمع: منافع] manfa(e)'at ۱. آنچه موجب نفع بشود؛ فایده؛ سود؛ بهره.۲. (اسم مصدر) سودمند بودن.
-
منفعت
دیکشنری فارسی به عربی
منفعة
-
واژههای مشابه
-
منفعت بردن
واژگان مترادف و متضاد
سودبردن، نفع کردن، فایده بردن، سود کردن ≠ ضرر کردن، زیان کردن
-
پر منفعت
دیکشنری فارسی به عربی
مربح
-
سیاست منفعت طلبانه
دیکشنری فارسی به عربی
السياسة النفعية
-
ضرر و منفعت
فرهنگ گنجواژه
متضاد
-
سود و منفعت
فرهنگ گنجواژه
اصل و فرع.
-
واژههای همآوا
-
منفعة
لغتنامه دهخدا
منفعة. [ م َ ف َ ع َ ] (ع اِ) سود. (دهار) (مهذب الاسماء). || سودمندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسم است از مصدر نفع. (از اقرب الموارد). رجوع به منفعت شود. || هر چیز که از آن منتفع شوند. ج ، منافع. (از اقرب الموارد).