کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منفصل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منفصل
/monfasel/
معنی
۱. جداشده.
۲. بریدهشده.
۳. قطعهقطعهشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جدا، دور، سوا، گسسته، گسیخته، منفک، منقطع ≠ متصل، پیوسته
۲. اخراج، برکنار، عزل
برابر فارسی
ناپیوسته
دیکشنری
disjointed
-
جستوجوی دقیق
-
منفصل
واژگان مترادف و متضاد
۱. جدا، دور، سوا، گسسته، گسیخته، منفک، منقطع ≠ متصل، پیوسته ۲. اخراج، برکنار، عزل
-
منفصل
فرهنگ واژههای سره
ناپیوسته
-
منفصل
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ ص ) [ ع . ] (اِفا.) جدا شده ، بریده شده .
-
منفصل
لغتنامه دهخدا
منفصل . [ م ُ ف َ ص َ ] (ع اِ) محل انفصال و جدایی . (ناظم الاطباء).
-
منفصل
لغتنامه دهخدا
منفصل . [ م ُ ف َ ص ِ ] (ع ص ) جداشونده . (آنندراج ). جداشده و بریده شده و قطعشده . (ناظم الاطباء). گسسته : ذات وی ... نه در جهت و نه به عالم متصل و نه منفصل . (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 784). پیوسته نیست و منفصل نیست بلکه ... (کیمیای سعادت ایضاً ص ...
-
منفصل
دیکشنری عربی به فارسی
جدا , مجزا , مجرد , مجزاکردن , جداگانه , جدا کردن , تفکيک کردن
-
منفصل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] monfasel ۱. جداشده.۲. بریدهشده.۳. قطعهقطعهشده.
-
منفصل
دیکشنری فارسی به عربی
مکسور
-
واژههای مشابه
-
کم منفصل
لغتنامه دهخدا
کم منفصل . [ ک َم ْ م ِ م ُ ف َ ص ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به کَم ّ (اصطلاح منطق ) شود.
-
منفصل شدن
واژگان مترادف و متضاد
برکنارشدن، معزول شدن ≠ منصوب شدن
-
منفصل کردن
واژگان مترادف و متضاد
ازکار برکنار کردن، معزول کردن ≠ منصوب کردن
-
حرف منفصل
لغتنامه دهخدا
حرف منفصل . [ ح َ ف ِ م ُ ف َ ص ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هفت حرف از حروف الفباء منفصل است و آنها را حروف سبعه ٔ منفصله و خواتیم نیز نامند، که در نوشتن به حرفی دیگر منضم نگردد: ا، د، ذ، ر، ز، ژ، و. و باقی حروف را غیرمنفصله یا متصله گویند. (کشاف اصط...
-
منفصل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اطرد , اقطع