کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منفجر شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منفجر شدن
مترادف و متضاد
۱. ترکیدن
۲. از حال طبیعی خارج شدن (ناگهانی)
۳. اوج گرفتن، شدت یافتن
۴. از هم پاشیدن
دیکشنری
blast, burst, explode, fulminate, wham
-
جستوجوی دقیق
-
منفجر شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترکیدن ۲. از حال طبیعی خارج شدن (ناگهانی) ۳. اوج گرفتن، شدت یافتن ۴. از هم پاشیدن
-
منفجر شدن
دیکشنری فارسی به عربی
انفجر
-
واژههای مشابه
-
منفجر کردن
واژگان مترادف و متضاد
ترکاندن
-
چشمه ٔ منفجر
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ منفجر. [ چ َ م َ ی ِ م ُ ف َ ج ] (اِخ ) یکی ازمنازل قمر است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
منفجر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
دينامية
-
منفجر شونده
دیکشنری فارسی به عربی
مادة متفجرة
-
جستوجو در متن
-
exploded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منفجر شد، منفجر شدن، ترکیدن، گسترده کردن، مشتعل شدن، محترق شدن، مشتعل کردن
-
inferobranch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منفجر شدن
-
shrove
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منفجر شدن
-
thurse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منفجر شدن
-
blepharism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منفجر شدن
-
deener
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منفجر شدن
-
blow up
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منفجر شدن، منفجر کردن، ترکاندن، عصبانی کردن