کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منع یا نهی مذهبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
دیکشنری فارسی به عربی
شخص ممتنع عن شرب الکحول
-
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
دیکشنری فارسی به عربی
امتناع عن شرب الکحول
-
کاپیتولاسیون (منع تعقیب قضایی اتباع بیگانه)
دیکشنری فارسی به عربی
الحصانة القضائية
-
جستوجو در متن
-
taboo
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تابو، حرام، منع یا نهی مذهبی، حرام شمرده
-
taboos
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تابوها، تابو، حرام، منع یا نهی مذهبی، حرام شمرده
-
vestry, vestry-room
جامهخانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] فضایی باز یا بسته در داخل کلیسا یا در جوار نمازخانه یا هر فضای مذهبی دیگر که البسه و وسایل و ظروف مربوط به مراسم مذهبی در آن نگهداری میشود
-
مذهبی
لغتنامه دهخدا
مذهبی . [ م َ هََ ] (ص نسبی ) متدین . متشرع . مؤمن به مذهب . معتقد به شریعت و مذهبی که دارد. پای پند دستورها و آداب مذهب . متعصب در مذهب و عقیدت خویش . رجوع به مذهب شود. || مربوط به مذهب .- اشعار مذهبی ؛ اشعاری که درباره ٔ مذهب و اولیاء مذهب باشد.-...
-
نهی
لغتنامه دهخدا
نهی . [ ن َهَْ ی ْ ] (ع مص ) بازداشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 102) (غیاث اللغات ) (مجمل اللغة). وازدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بازداشتن کسی را از کار و گفت و جز آن ، خلاف امر. (از منتهی الارب ). منع کردن . (غیاث اللغات ). به عمل یابه سخن ک...
-
tract
اعلامیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] برگی حاوی نوشتهای معمولاً سیاسی یا مذهبی برای پخش عمومی
-
مغ
فرهنگ فارسی معین
(مَ یا مُ) [ اَوِس . ] (اِ.) پیشوای مذهبی زرتشتیان .
-
rectorate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست، ریاست بنگاه مذهبی، مقام ریاست دانشکده یا اموزشگاه
-
rectorates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازرسان، ریاست بنگاه مذهبی، مقام ریاست دانشکده یا اموزشگاه
-
تعالیم مذهبی یا حزبی را اموختن به
دیکشنری فارسی به عربی
لقن
-
سپنتروز
واژهنامه آزاد
عید و یا جشن مذهبی و ملی مهم
-
نهی
لغتنامه دهخدا
نهی . [ ن َهَْ ی ْ / ن ِهَْ ی ْ ] (ع اِ) حوض بزرگ آبگیر یا شبیه آن . (منتهی الارب ). آبگیر درشت . (مهذب الاسماء). غدیر یا مانند آن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). ج ، انهی ، انهاء، نهی [ ن ُ ی ی ]، نهاء.