کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منعکس کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منعکس کردن
مترادف و متضاد
۱. بازتاب دادن، انعکاس دادن
۲. بازتاباندن
برابر فارسی
بازتابیدن
دیکشنری
image, mirror, reflect, retort
-
جستوجوی دقیق
-
منعکس کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بازتاب دادن، انعکاس دادن ۲. بازتاباندن
-
منعکس کردن
فرهنگ واژههای سره
بازتابیدن
-
منعکس کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اعکس
-
واژههای مشابه
-
inverse points
نقطههای منعکس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دو نقطۀ واقع بر قطری از یک دایره یا کره که حاصلضرب فاصلۀ آنها از مرکز برابر با مجذور شعاع باشد و هر دو نقطه نسبت به مرکز دایره یا کره در یک جهت باشند
-
دراینه منعکس ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
مرآة
-
جسم منعکس کننده
دیکشنری فارسی به عربی
عاکس
-
جستوجو در متن
-
reflect
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منعکس کننده، منعکس کردن، تامل کردن، فکر کردن، معکوس کردن، باز تابیدن، بازتاب دادن یا یافتن، بر گرداندن
-
mirror
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آینه، اینه، ایینه، در اینه منعکس ساختن، بازتاب کردن، منعکس کردن
-
mirrors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آینه، اینه، ایینه، در اینه منعکس ساختن، بازتاب کردن، منعکس کردن
-
اعکس
دیکشنری عربی به فارسی
بازتابيدن , منعکس کردن , تامل کردن
-
مرآة
دیکشنری عربی به فارسی
ايينه , دراينه منعکس ساختن , بازتاب کردن
-
reverberate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازتاب دادن، منعکس کردن، پیچیدن، طنین انداختن، ولوله انداختن، معکوس
-
rebounding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازخوانی، دوباره بجای اول برگشتن، برگشتن، حرکت ارتجاعی داشتن، جهش کردن، منعکس شدن، پس زدن