کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منعط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منعط
لغتنامه دهخدا
منعط. [ م ُ ع َطط ] (ع ص ) ثوب منعط؛ جامه ٔ دریده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مناط
واژگان مترادف و متضاد
۱. اساس، بنیان، حجت، سند، ملاک ۲. معیار، مبنا ۳. آویختگی، آویزش، تعلیق
-
منات
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) نام بتی از بت های مورد پرستش بعضی از طوایف عرب پیش از اسلام .
-
منات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ روس . ] (اِ.) پول رایج روسیه .
-
مناط
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) درآویختن . 2 - (اِمص .) آویختگی ، تعلیق . 3 - (اِ.) جای آویختن . 4 - ملاک ، سند. 5 - مقصد، مطلب .
-
مناة
لغتنامه دهخدا
مناة. [ م َ ] (اِخ ) موضعی است به حجاز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مناة
لغتنامه دهخدا
مناة. [ م َ ] (اِخ ) نام بتی است درعرب . (مهذب الاسماء). نام بتی ، مَنَوی ّ منسوب بدان . (منتهی الارب ). نام بتی که مناءة نیز گویند. (ناظم الاطباء). بتی است که دو قبیله ٔ هذیل و خزاعه را بود میان مکه و مدینه و آن را مناءة نیز گویند و نسبت به آن منوی ...
-
مناة
لغتنامه دهخدا
مناة. [ م َ ] (ع اِ) مَنا. (اقرب الموارد). رجوع به منا (معنی اول ) شود.
-
منات
لغتنامه دهخدا
منات . [ م َ ] (روسی ، اِ) یک نوع پولی که معادل یک صد کوپک است . (ناظم الاطباء). مسکوکی سیمین روس را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
منات
لغتنامه دهخدا
منات . [ م َ ](اِخ ) نام بتی در عرب که هذیل و خزانه که هر دو قبیله ای است از عرب آن را می پرستیدند. (غیاث ). بت قبایل اوس و خزرج و غسان . (مفاتیح العلوم خوارزمی چ بنیاد فرهنگ ص 40) : همچنان کو گفت می گوید سخن دیو در عزی و لات اندر منات . ناصرخسرو.هم ...
-
مناط
لغتنامه دهخدا
مناط. [ م َ ](ع مص ) (از «ن و ط») مصدر میمی است . به چیزی درآویختن . (غیاث ) (آنندراج ). || (اِمص ) به معنی درآویختگی و پیچیدگی که حاصل بالمصدر است . (غیاث ) (آنندراج ). درآویختگی و پیچیدگی . (از ناظم الاطباء). || (اِ) صیغه ٔ اسم ظرف به معنی جای درآو...
-
منعة
لغتنامه دهخدا
منعة. [ م َ ع َ ] (ع ص ) قوس منعة؛ کمانی که کشیدن آن دشوار باشد. (از اقرب الموارد).
-
منعة
لغتنامه دهخدا
منعة. [ م َ ن َ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مانع. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مانع شود.
-
منعة
لغتنامه دهخدا
منعة. [ م َ ن َ ع َ / م َ ع َ] (ع اِ) عِزّ. (اقرب الموارد). قوتی که شخص دفع می کند بدان کسی که وی را اراده نماید. (ناظم الاطباء): هو فی عز و منعة؛ او در ارجمندی است و با خود حمایت کنندگان و پشتی دهندگان دارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ازال...