کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منظر و صفا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منظر و صفا
فرهنگ گنجواژه
تماشاگه.
-
واژههای مشابه
-
کهن منظر
لغتنامه دهخدا
کهن منظر. [ ک ُ هََ / هَُ م َ ظَ ] (ص مرکب ) که منظر پیران دارد. پیرطلعت . کنایه از دنیا : بلبلی زین بیضه ٔ خاکی گذشت طوطیی نو زین کهن منظر بزاد.خاقانی .
-
کریه منظر
لغتنامه دهخدا
کریه منظر. [ ک َ م َ ظَ ] (ص مرکب ) زشت روی .(ناظم الاطباء). کریه المنظر. بدگِل . بدنما. ناخوش دیدار. (یادداشت مؤلف ). زشت صورت . بدقیافه : شخصی نه چنان کریه منظرکز زشتی او خبر توان داد. سعدی .ده بیست نفر از جرگه ٔ ازرق چشم کریه منظر را فرستاد. (عال...
-
ماهمنظر
فرهنگ نامها
(تلفظ: māh manzar) آنچه که دارای منظری چون ماه باشد ، ماه چهر. ← ماه چهر .
-
نیک منظر
لغتنامه دهخدا
نیک منظر. [ م َ ظَ ] (ص مرکب ) خوب رو. جمیل . (آنندراج ). خوب صورت . خوش نما. (ناظم الاطباء). زیبا. زیباروی : ای بسا نیک منظرا که هنرمنظرش را سزای مخبر نیست .عنصری .
-
از منظر
فرهنگ واژههای سره
از دیدگاه، از روزن
-
سحاب منظر
لغتنامه دهخدا
سحاب منظر. [ س َ م َ ظَ ] (ص مرکب ) ابر مانند. همچون پاره ٔ ابر در سپیدی : روزی صیادان پیلی وحشی گرفتند... بادحرکت ، آتش سرعت ، کوه پیکر، سحاب منظر. (سندبادنامه ص 56).
-
parallax
اختلافمنظر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] تغییر موقعیت ظاهری یک جسم به دلیل تغییر مکان ناظر
-
قبح منظر
لغتنامه دهخدا
قبح منظر. [ ق ُ ح ِ م َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زشت روئی . روی زشت داشتن . نازیبائی .
-
ملک منظر
لغتنامه دهخدا
ملک منظر. [ م َ ل َ م َ ظَ ] (ص مرکب ) آنکه رخسار وی مانند فرشته باشد. (ناظم الاطباء). فرشته روی . ملک سیما. ملک طلعت . زیباروی .
-
ملایک منظر
لغتنامه دهخدا
ملایک منظر. [ م َ ی ِ م َ ظَ ] (ص مرکب ) ملایک دیدار. فرشته طلعت . زیباروی : سرورفتاری صنوبرقامتی ماه رخساری ملایک منظری .سعدی .
-
ملائک منظر
لغتنامه دهخدا
ملائک منظر. [ م َ ءِ م َ ظَ ] (ص مرکب ) رجوع به ملایک منظر شود.
-
حسن منظر
لغتنامه دهخدا
حسن منظر. [ ح ُ ن ِ م َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نیکورویی . رجوع به ترکیبات حسن شود.
-
چهار منظر
لغتنامه دهخدا
چهار منظر. [ چ َ / چ ِ م َ ظَ ] (اِ مرکب ) کنایه از فلک چهارم است که فلک آفتاب باشد. (آنندراج ).