کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منطق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منطق
/manteq/
معنی
۱. علمی که با به کار بستن اصول و قواعد آن انسان از خطای فکر یا استدلال غلط محفوظ میماند.
۲. روش سخن و استدلال.
۳. (اسم مصدر) [قدیمی] سخن گفتن.
۴. [قدیمی] گفتار؛ سخن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سخن، کلام
۲. بینه، عقل
۳. روششناسی، متدولوژی
۴. دلیل، علت
برابر فارسی
خردورز
دیکشنری
logic, reason, sense
-
جستوجوی دقیق
-
منطق
واژگان مترادف و متضاد
۱. سخن، کلام ۲. بینه، عقل ۳. روششناسی، متدولوژی ۴. دلیل، علت
-
منطق
فرهنگ واژههای سره
خردورز
-
منطق
فرهنگ فارسی معین
(مَ طِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - استدلال عاقلانه . 2 - علمی که با به کار بستن اصول و قواعد آن می توان از فکر غلط یا استدلال نادرست پرهیز کرد. 3 - دلیل ، علت . 4 - فکر درست .
-
منطق
فرهنگ فارسی معین
(مِ طَ) [ ع . ] (اِ.) کمربند. ج . مناطق .
-
منطق
لغتنامه دهخدا
منطق . [ م َ طِ ] (ع مص ) نطق . برزبان راندن حرفی یا سخنی که از آن معنی مفهوم گردد.(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سخن گفتن . (غیاث ) (آنندراج ). سخن گفتن : اشبه الناس برسول اﷲ خلقاً و خلقاً و منطقاً. (یادداشت مرحوم دهخدا) : طوطی از منطق اگر دم ...
-
منطق
لغتنامه دهخدا
منطق . [ م ِ طَ ] (ع اِ) کمر. (دهار). نطاق . (منتهی الارب ). میان بند و کمربند. (غیاث ) (آنندراج ). میان بند و نطاق . ج ، مناطق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به نطاق شود.- منطق البروج ؛ منطقةالبروج . (از ناظم الاطباء). رجوع به منطقةالبروج...
-
منطق
لغتنامه دهخدا
منطق . [ م ُ طَ ] (ع ص ) در شاهد زیر از ناصرخسرو ظاهراًبه معنی روشن و آشکار و واضح آمده است : بی شرح و بیان او خرد رامبهم نشود هگرز منطق .ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 216).
-
منطق
لغتنامه دهخدا
منطق . [ م ُ طِ ] (ع ص ) گویا و کلام کننده . (غیاث ) (آنندراج ) : چو طوطی ارچه همه منطقم نه غمازم چو تیغ گرچه همه گوهرم نه غدارم . خاقانی .لاجرم دلهای عالمیان به هوای ولای این حضرت منطق است و زبانهای جهانیان به ثنا و دعای این دولت منطق . (لباب الالبا...
-
منطق
لغتنامه دهخدا
منطق . [ م ُ ن َطْ طَ ] (ع ص )کوه بلند بدان جهت که ابر در نیمه اش بماند و بر اعلای آن نرسد. (منتهی الارب ) (آنندراج ): جبل اشم منطق ؛ کوه بلند منطقه دار بدان جهت که ابر در میانش می ماند و به سر آن نمی رسد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) مو...
-
منطق
دیکشنری عربی به فارسی
منطق
-
منطق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] manteq ۱. علمی که با به کار بستن اصول و قواعد آن انسان از خطای فکر یا استدلال غلط محفوظ میماند.۲. روش سخن و استدلال.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] سخن گفتن.۴. [قدیمی] گفتار؛ سخن.
-
منطق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] monteq سخنگو؛ گویا.
-
منطق
دیکشنری فارسی به عربی
منطق
-
واژههای مشابه
-
مَنطِقَ
فرهنگ واژگان قرآن
سخن گفتن - كلام (کلمه منطق و نيز کلمه نطق هر دو به معناي صوت يا صوتهاي متعارفي است که از حروفي تشکيل يافته و طبق قرارداد واضع لغت ، بر معنيهايي که منظور نظر ناطق است دلالت ميکند و در اصطلاح ، اين صوتها را کلام ميگويند )