کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منصوره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منصوره
/mansure/
معنی
= منصور
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
منصوره
فرهنگ نامها
(تلفظ: mansure) (عربی) (مؤنث منصور ) ، ← منصور .
-
منصوره
لغتنامه دهخدا
منصوره . [ م َ رَ ] (اِخ ) شهری بین دمیاط و قاهره که الملک الکامل ابن الملک العادل بن ایوب بنا کرد. (از معجم البلدان ). شهری به مصر نزدیک دریای روم (مدیترانه )که 172600 تن سکنه دارد. در سال 1250م . سن لوئی ، پادشاه فرانسه ، در ضمن جنگهای صلیبی از مسل...
-
منصوره
لغتنامه دهخدا
منصوره . [ م َ رَ ] (اِخ ) شهری عظیم است [ از ناحیت سند ] اندر میان رود مهران چون جزیرای بسیارنعمت و آبادان و جای بازرگانان و اندر وی مسلمانانند و پادشاه ایشان قرشی است . (حدود العالم ). نام شهری به هندوستان و نام قدیم آن برهمن آباد است . (یادداشت مر...
-
منصوره
لغتنامه دهخدا
منصوره . [ م َ رَ / رِ ] (از ع ، ص ) یاری کرده شده و منصور و مظفر. (ناظم الاطباء). مؤنث منصور. منصورة. رجوع به منصور شود. || (اِ) نامی از نامهای زنان .
-
منصوره
لغتنامه دهخدا
منصوره . [ م ُ رِ ] (اِخ )قصبه ای از دهستان ام الفخر است که در بخش شادگان شهرستان خرمشهر واقع است و 1898 تن سکنه دارد که از طایقه ٔ دوارقه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
منصوره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: منصورَة] mansure = منصور
-
واژههای مشابه
-
منصورة
لغتنامه دهخدا
منصورة. [ م َ رَ ] (اِخ ) شهری به نزدیک قیروان از نواحی افریقیه که منصوربن القائم بن المهدی ، سومین از ملوک فاطمی به سال 337 هَ . ق . بنا کرد و مقر حکومت خود قرار داد. پس از انتقال ملوک فاطمی به مصر مرکز حکومت بنی بادیس گردید و به سال 442 به وسیله ٔ ...
-
منصورة
لغتنامه دهخدا
منصورة. [ م َ رَ ] (اِخ ) نام مدینه ٔ خوارزم قدیم که در شرق جیحون و مقابل جرجانیه است . (از معجم البلدان ). نام عاصمه ٔ خوارزم قدیم وآن را جیحون به زیر گرفت . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
منصورة
لغتنامه دهخدا
منصورة. [ م َ رَ ] (ع ص ) مؤنث منصور. رجوع به منصور شود. || ارض منصورة؛ زمین باران رسیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
منصوری
لغتنامه دهخدا
منصوری . [ م َ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب است به منصورة. (از انساب سمعانی ). رجوع به منصورة شود.
-
منصوریه
لغتنامه دهخدا
منصوریه . [ م َ ی َ ] (اِخ ) رجوع به منصورة شود.
-
راهون
لغتنامه دهخدا
راهون . (اِخ ) روستاییست در مجاورت منصورة در ساحل سند. (از معجم البلدان ج 4).
-
قلری
لغتنامه دهخدا
قلری . [ ق َل ْ ل َ ] (اِخ ) شهری است در سند، و بین آن و منصوره یک منزل مسافت است . (معجم البلدان ).