کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منصوب شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منصوب شدن
مترادف و متضاد
گماشتهشدن، نصب شدن، پست گرفتن
دیکشنری
appoint
-
جستوجوی دقیق
-
منصوب شدن
واژگان مترادف و متضاد
گماشتهشدن، نصب شدن، پست گرفتن
-
واژههای مشابه
-
منصوب کردن
واژگان مترادف و متضاد
برگماشتن، گماشتن، منصب دادن، منصببخشیدن
-
منصوب کردن
فرهنگ واژههای سره
گماشتن، گماردن
-
منصوب نمودن
دیکشنری فارسی به عربی
رکب
-
منصوب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استثمر , ضع , عين
-
جستوجو در متن
-
مخلوع شدن
واژگان مترادف و متضاد
خلعشدن، برکنار شدن، معزول شدن، عزل شدن ≠ منصوب شدن
-
برکنار شدن
واژگان مترادف و متضاد
معزولشدن، عزل شدن، خلع شدن، منفصل شدن ≠ منصوب شدن
-
نصب شدن
لغتنامه دهخدا
نصب شدن . [ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برپا کرده شدن . برقرار شدن . || برنشانده شدن . (ناظم الاطباء). || گماشته شدن . منصوب شدن . رجوع به منصوب شود.
-
منفصل شدن
واژگان مترادف و متضاد
برکنارشدن، معزول شدن ≠ منصوب شدن
-
خلع شدن
واژگان مترادف و متضاد
برکنار شدن، معزول شدن، منفصل از خدمت شدن، مخلوعشدن ≠ منصوب شدن
-
تعیین شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. گماشتهشدن، منصوب شدن ≠ عزل شدن ۲. معلومشدن، مشخص شدن
-
معزول شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برکنارشدن، عزل شدن، خلع شدن، کنار گذاشته شدن، معلق شدن ≠ منصوب شدن ۲. دور شدن، جداشدن
-
دروای شدن
لغتنامه دهخدا
دروای شدن . [ دَرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برپا شدن .نصب شدن . افراخته شدن . منصوب گشتن . (ناظم الاطباء).- دروای شدن نره ؛ برخاسته شدن ذکر که به عربی نعوظ خوانند.