کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منصرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منصرف
/monsaref/
معنی
۱. برگردنده؛ بازگشتکننده.
۲. کسی که از قصد خود برگردد و صرف نظر کند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پشیمان، برگشته، انصرافیافته، صرفنظرکرده
فعل
بن گذشته: منصرف کرد
بن حال: منصرف کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
منصرف
واژگان مترادف و متضاد
پشیمان، برگشته، انصرافیافته، صرفنظرکرده
-
منصرف
فرهنگ فارسی معین
(مُ صَ رِ) [ ع . ] (اِ فا.) صرف نظر کرده ، رجعت نموده .
-
منصرف
لغتنامه دهخدا
منصرف . [ م ُ ص َ رَ ] (ع اِ) جای برگشتن . (ناظم الاطباء). مرجع. جای بازگشت : نیست جز درگاه تو دست امل را معتصم نیست جز نزدیک تو پای خرد را منصرف .عبدالواسع جبلی (دیوان چ صفا ج 1 ص 231).کف همی بینی روانه هر طرف کف بی دریا ندارد منصرف . مولوی . || مهر...
-
منصرف
لغتنامه دهخدا
منصرف . [ م ُ ص َ رِ ] (ع ص ) برگردنده . (غیاث ). برگشته و رجعت نموده . || از حالی به حالی برگردنده . || از قصد و آهنگ خود بازگشته . (ناظم الاطباء). آنکه فسخ عزیمت کند. آنکه از رای و قصد خود برگردد. صرف نظرکننده : روح جوان همچو دلش ساده بودمنصرف از م...
-
منصرف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] monsaref ۱. برگردنده؛ بازگشتکننده.۲. کسی که از قصد خود برگردد و صرف نظر کند.
-
منصرف
واژهنامه آزاد
پشیمان، برگشته.
-
واژههای مشابه
-
منصرف شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترک کردن، چشمپوشی کردن، صرفنظر کردن(ازقصد و میل) ۲. انصراف حاصل کردن، برگشتن، عدول کردن
-
منصرف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انصح
-
جستوجو در متن
-
تو زدن
لهجه و گویش تهرانی
منصرف شدن
-
پس کشیدن
لهجه و گویش تهرانی
منصرف شدن
-
back down
واژهنامه آزاد
منصرف شدن از ادعای خود.
-
dissuade
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انکار کردن، منصرف کردن، دلسرد کردن، باز داشتن
-
dissuading
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متقاعد کردن، منصرف کردن، دلسرد کردن، باز داشتن