کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منشعب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منشعب
/monša'eb/
معنی
شعبهشعبه؛ شاخهشاخهشده؛ جداشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
شاخه، شاخهشاخه، متفرع
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
منشعب
واژگان مترادف و متضاد
شاخه، شاخهشاخه، متفرع
-
منشعب
فرهنگ فارسی معین
(مُ شَ عِ) [ ع . ] (اِ فا.) شعبه شعبه و شاخه شاخه شده .
-
منشعب
لغتنامه دهخدا
منشعب . [ م ُ ش َ ع ِ ] (ع ص ) شاخ در شاخ شونده . (غی-اث ) (آنندراج ). راه و یا درخت شاخ شاخ شده و پراکنده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شعبه شعبه و شاخ شاخ شده . (ناظم الاطباء).- منشعب شدن ؛ شعبه شعبه شدن . رشته رشته شدن . انواع گوناگو...
-
منشعب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] monša'eb شعبهشعبه؛ شاخهشاخهشده؛ جداشده.
-
منشعب
دیکشنری فارسی به عربی
متباعد
-
واژههای مشابه
-
منشعب شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جدا شدن، کناره گرفتن ۲. شاخه شاخه شدن، متفرع گشتن
-
منشعب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
طريق
-
منشعب شدن
دیکشنری فارسی به عربی
فرع
-
جستوجو در متن
-
ramify
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رامیت کردن، منشعب شدن، منشعب کردن، شاخهشاخه شدن، شاخه دادن، شاخه بستن
-
ramifies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رفع می شود، منشعب شدن، منشعب کردن، شاخهشاخه شدن، شاخه دادن، شاخه بستن
-
متفرع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motafarre' چیزی که از چیز دیگر جدا و منشعب شده باشد.
-
ramifying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکه تکه کردن، منشعب شدن، منشعب کردن، شاخهشاخه شدن، شاخه دادن، شاخه بستن
-
شاخهشاخه
واژگان مترادف و متضاد
پارهپاره، منشعب