کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منسق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منسق
لغتنامه دهخدا
منسق . [ م ُن َس ْ س َ ] (ع ص ) مرتب و آراسته . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). به سامان . منتظم . (یادداشت مرحوم دهخدا) : امور دولت به حسن کفایت و یمن ایالت وزیر در سلک انتظام منسق ومجتمع بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 ...
-
جستوجو در متن
-
تنبیق
لغتنامه دهخدا
تنبیق . [ تَم ْ ] (ع مص ) آهسته تیز دادن : نبق بالضرط تنبیقاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). باد آهسته کردن از دبر. (آنندراج ). || نوشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منسق و مرتب نوشتن کتاب را. || فاسد شدن نخل و ریزه ...