کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منسحق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منسحق
لغتنامه دهخدا
منسحق . [ م ُ س َ ح ِ ] (ع ص ) دمع منسحق ؛ اشک روان . ج ، مساحیق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سوده شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سوده شده و گردشده و غبارشده . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
اشک روان
لغتنامه دهخدا
اشک روان . [ اَ ک ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک جاری . دمع منسحق . (منتهی الارب ).
-
مساحیق
لغتنامه دهخدا
مساحیق . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مسحاق . (ناظم الاطباء). رجوع به مسحاق شود. || ج ِ منسحق (به ندرت ). (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به منسحق شود. || جرت من عینه مساحیق الدموع ؛ یعنی اشکهای روان . (اقرب الموارد).- مساحیق السماء ؛ ابرهای تنک . (ناظم ال...