کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منسجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منسجم
/monsajem/
معنی
بانظم و درست؛ خالی از تعقید و تکلف.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
انسجامیافته، باانسجام، ساختاریافته، پیوسته، سیستماتیک، مدون، نظاممند، یکپارچه ≠ غیرمنسجم
برابر فارسی
هماهنگ
دیکشنری
coherent, cohesive
-
جستوجوی دقیق
-
cohesive 2
منسجم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] دارای انسجام
-
منسجم
واژگان مترادف و متضاد
انسجامیافته، باانسجام، ساختاریافته، پیوسته، سیستماتیک، مدون، نظاممند، یکپارچه ≠ غیرمنسجم
-
منسجم
فرهنگ واژههای سره
هماهنگ
-
منسجم
فرهنگ فارسی معین
(مُ سَ جِ) [ ع . ] (ص .) همآهنگ ، سازگار، بانظم .
-
منسجم
لغتنامه دهخدا
منسجم . [ م ُ س َ ج ِ ] (ع ص ) آب و اشک روان شونده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به انسجام شود. || منتظم (در کلام ). (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
منسجم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] monsajem بانظم و درست؛ خالی از تعقید و تکلف.
-
واژههای مشابه
-
منسجم شد
دیکشنری فارسی به عربی
اِتَّسَقَ
-
جستوجو در متن
-
پاشیده
واژگان مترادف و متضاد
پراکنده، فروریخته، متفرق، متلاشی ≠ منسجم
-
سیستماتیک
واژگان مترادف و متضاد
روشمند، سامانمند، قاعدهمند، نظاممند، مدون، منسجم ≠ نامنسجم
-
مدون
واژگان مترادف و متضاد
۱. تالیف، تدوینیافته، گردآوریشده ۲. مرتب، منسجم
-
tune, bourdon1, pedal point1
سُرایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] لحنی ساده که بهراحتی قابل سرایش و بهتنهایی کامل و منسجم باشد
-
coherent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منسجم، چسبیده، مربوط، دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
-
identity formation
تشکیل هویت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فرایند کسب شخصیتی منسجم و باثبات و بالیده بر مبنای تجارب مثبت پیشین