کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منزی
لغتنامه دهخدا
منزی . [ م َ / م ِ ] (اِخ ) نام مملکتی در شمال چین .(ناظم الاطباء). ماچین . مهاچین . (یادداشت مرحوم دهخدا). چین جنوبی که ماچین نیز خوانده می شد در مقابل ختای یعنی چین شمالی . (از تاریخ مغول ص 153 و 161). عبارت است از چین جنوبی که آن را ماچین و مهاچین...
-
واژههای همآوا
-
منضی
لغتنامه دهخدا
منضی . [ م ُ ضا ] (ع ص ) ستور لاغرکرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
menzie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منزي
-
جغان نوین
لغتنامه دهخدا
جغان نوین . [ ] (اِخ ) از امراء کیوک خان که به فتح منزی یعنی چین جنوبی مأمورشد. رجوع شود به تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 211.
-
مهاچین
لغتنامه دهخدا
مهاچین . [ م َ ] (اِخ ) ماچین . ننکیاس . چین بزرگ . چین اصلی . منزی : به پنجم ولایت چین و مهاچین است . (تاریخ بیهق ص 18). و اهل چین و مهاچین را صنایع و حِرَف عجیبه (است ). (تاریخ بیهق ). و رجوع به ماچین شود.