کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منزعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منزعة
لغتنامه دهخدا
منزعة. [ م َ / م ِ زَ ع َ ] (ع اِ) همت . و گویند: فلان قریب المنزعة؛ ای قریب الهمة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
منزعة
لغتنامه دهخدا
منزعة. [ م ِ زَ ع َ ] (ع اِ) چوبی است کفچه مانند که بدان شهد چینند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). چوبی پهن شبیه ملعقه که همراه چیننده ٔ عسل باشد و با آن زنبورهای چسبیده به شهد را جدا کند. (از اقرب الموارد).
-
منزعة
لغتنامه دهخدا
منزعة. [م َ زَ ع َ ] (ع اِ) کمان که زه از وی دور باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بازگشت . || پایان کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رای و تدبیر که مرد به سوی آن بازگردد و رجوع کند. و منه : و اﷲ لتعلمن اینااضعف منزعة. (...
-
واژههای همآوا
-
منضاة
لغتنامه دهخدا
منضاة. [ م ُ ] (ع ص ) مؤنث مُنضی ̍. (منتهی الارب ): ناقة منضاة؛ ماده شترلاغرشده از سفر. (ناظم الاطباء). رجوع به منضی شود.