کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منزجر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منزجر کردن
مترادف و متضاد
بیزار کردن، متنفر کردن، دلزده کردن
دیکشنری
repel, revolt, sicken
-
جستوجوی دقیق
-
منزجر کردن
واژگان مترادف و متضاد
بیزار کردن، متنفر کردن، دلزده کردن
-
واژههای مشابه
-
منزجر شدن
واژگان مترادف و متضاد
بیزارشدن، دلزده شدن، متنفر شدن، نفور گشتن
-
منزجر بودن
دیکشنری فارسی به عربی
احتقر
-
منزجر کننده
دیکشنری فارسی به عربی
قرف
-
منزجر شدن از
دیکشنری فارسی به عربی
استاء منه
-
جستوجو در متن
-
disgusted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منزجر، بیزار کردن، متنفر کردن
-
متنفر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیزار کردن، نفرتزده کردن، مشمئز کردن، منزجر کردن، دلزده کردن ۲. رماندن، فراریدادن، گریزان کردن
-
استاء منه
دیکشنری عربی به فارسی
منزجر شدن از , رنجيدن از , خشمگين شدن از , اظهار تنفر کردن از , اظهار رنجش کردن
-
loathe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعنتی، نفرت داشتن از، بیزار بودن، بد دانستن، منزجر بودن، بیزار کردن، مشمئز شدن
-
loathes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نفرت، نفرت داشتن از، بیزار بودن، بد دانستن، منزجر بودن، بیزار کردن، مشمئز شدن
-
احتقر
دیکشنری عربی به فارسی
خوار شمردن , حقير شمردن , تحقير کردن , نفرت داشتن , نفرت داشتن از , بيزار بودن , بد دانستن , منزجر بودن , بيزار کردن , سبب بيزاري شدن , استهزاء , نيشخند , تمسخر , پوزخند , پوزخند زدن , باتمسخر بيان کردن
-
نفور
لغتنامه دهخدا
نفور. [ ن ُ ] (ع مص ) ترسیدن و دور گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رمیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رجوع به نفار شود. || آماسیدن چشم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). ورم کردن چشم . (از اقرب الموارد). || نَفر. رجوع به نفر شود. || نِفار. رج...
-
شاپور
لغتنامه دهخدا
شاپور. (اِخ )... ذوالاکتاف . پسر هرمز دوم (هرمزبن نرسی ). در مجمل التواریخ و القصص آمده است : «هنوز درشکم مادر بود که پدرش بفرمود تاج بر شکم مادرش نهادند، و او بمرد» (ص 34). بروایت ابن البلخی «چون پدرش کناره شد در شکم مادر بود تاج بر شکم مادرش نهادند...