کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مندوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مندوف
لغتنامه دهخدا
مندوف . [ م َ ] (ع ص ) پنبه ٔ زده . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ندیف . محلوج . منفوش . حلیج . فلخیده . فلخمیده . واخیده . شیده . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
شیده
لغتنامه دهخدا
شیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) زده . محلوج . ندیف . فلخیده . فلخمیده . حلیج . مندوف . منفوش . حلاجی شده . واخیده . (یادداشت مؤلف ): قطن ندیف ؛ پنبه ٔ شیده . (نصاب الصبیان ).
-
ندیف
لغتنامه دهخدا
ندیف . [ ن َ ] (ع ص ) پنبه ٔ زده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (دهار). پنبه ٔ ندافی کرده . (فرهنگ خطی ). محلوج . زده . شیده . حلیج . واخیده . منفوش . مندوف . فلخیده . فلخمیده . (یادداشت مؤلف ). || (مص ) نَدْف . نَد...
-
حلیج
لغتنامه دهخدا
حلیج . [ ح َ ] (ع ص ) محلوج . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پنبه ٔ بریده . (مهذب الاسماء). پنبه ٔ زده . ندیف . شیده . واخیده . مندوف . منفوش . فلخمیده . فلخیده . (یادداشت مرحوم دهخدا).- قطن حلیج ؛ پنبه که از تخم جدا کرده باشند. (ازمنتهی الارب ) (از آنن...
-
واخیده
لغتنامه دهخدا
واخیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) از هم جدا کرده . (برهان ). جدا کرده . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (منتهی الارب ). || برزده . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). پشم و پنبه ٔ برزده و حلاجی کرده را گویند. (برهان ) (رشیدی ) (جهانگیری ). حلاجی کرده . (آنندرا...
-
منفوش
لغتنامه دهخدا
منفوش . [ م َ ] (ع ص ) پشم زده . (مهذب الاسماء). پنبه و پشم زده ، ای به کمان ندافی ازهم پاشیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). ندیف . مندوف . حلیج . محلوج . فلخیده . فلخمیده . غاژده . واخیده . شیده . زده (پنبه و پشم ). (یادداشت مرحوم دهخدا).- عهن منفوش ؛ ...
-
محلوج
لغتنامه دهخدا
محلوج . [ م َ ] (ع ص ) حلیج . (منتهی الارب ). قطن محلوج ، پنبه که از پنبه دانه بیرون کرده باشند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). پنبه ٔ زده . پنبه ٔ دانه بیرون کرده . (یادداشت مرحوم دهخدا). پنبه ٔ بریده . مهذب الاسماء). پنبه ٔ زده شده و بخیده و ...
-
زده
لغتنامه دهخدا
زده . [ زَ دَ / دِ ] (ن مف )بمعنی خورده باشد که از چیزی خوردن است . (برهان ). خورده شده . (آنندراج ). خورده . (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔمنیری ). بمعنی خورده آمده . (جهانگیری ) : ای زده چون عقل و روح لقمه ٔ انوار علم وی شده چون جد و باب طعمه ٔ ارباب ظن...