کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منده
/mande/
معنی
۱. سبو؛ کوزه.
۲. کوزۀ شکسته.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
منده
فرهنگ فارسی معین
(مَ دِ) (اِ.) سبو، کوزة شکسته .
-
منده
لغتنامه دهخدا
منده . [ م َ دَ / دِ ] (اِ) سبو و کوزه ٔ دسته شکسته بود. (لغت فرس چ اقبال ص 475). کوزه و سبوی بی دسته و گردن شکسته را می گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). سبو و کوزه که دسته و گردن شکسته باشد. (آنندراج ) : دوصد منده سبو آب کش به روزشبانگاه لهو کن به من...
-
منده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مندک› [قدیمی] mande ۱. سبو؛ کوزه.۲. کوزۀ شکسته.
-
واژههای مشابه
-
ابن منده
لغتنامه دهخدا
ابن منده . [ اِ ن ُ م َ دَ ] (اِخ ) رجوع به بنومنده شود.
-
گُنده و مُنده
فرهنگ گنجواژه
بزرگ ، درشت.
-
واژههای همآوا
-
مندح
لغتنامه دهخدا
مندح . [ م َ دَ ] (ع اِ) جای فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
اصفهانی
لغتنامه دهخدا
اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن محمدبن اسحاق بن محمدبن یحیی مندة... رجوع به اصبهانی وابوالقاسم و بنی منده و عبدالرحمن و ابن منده شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ابن مَندَه . رجوع به بنومنده ... و رجوع به عبدالرحمن بن منده شود.
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) ابن منده . رجوع به عبداﷲبن منده و بنومنده شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن اسحاق بن منده ٔ اصفهانی . رجوع به ابن منده شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن یحیی بن منده . رجوع به محمد... و رجوع به بنی منده شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) ابن منده . محمدبن یحیی اصفهانی . رجوع به بنی منده ... شود.