کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مندمق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مندمق
لغتنامه دهخدا
مندمق . [ م ُ دَ م َ ] (ع اِ) جای درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مدخل . (اقرب الموارد).
-
مندمق
لغتنامه دهخدا
مندمق . [ م ُ دَ م ِ ] (ع ص ) به ناگاه درآینده بی دستوری . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه بی دستوری و به ناگاه درمی آید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زایل گردنده از جایی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). از جای خود زایل شونده . (ناظم الاطبا...
-
جستوجو در متن
-
درآمدن
لغتنامه دهخدا
درآمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) داخل شدن . درون شدن . درون رفتن . ورود کردن . وارد شدن . وارد گشتن . به درون شدن . فروشدن . بدرون آمدن . اندرآمدن . دخول کردن . داخل گردیدن . اِتِّلاج . اِدِّخال . (منتهی الارب ). انخراط. (دهار). اندخال . اندکام . ان...