کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مندل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مَمدل ،ممدلی،مندل
لهجه و گویش تهرانی
محمد علی
-
مندل، مملی، مندلی
لهجه و گویش تهرانی
محمدعلی
-
جستوجو در متن
-
منادل
لغتنامه دهخدا
منادل . [ م َ دِ ] (ع اِ) ج ِ مَندَل . (اقرب الموارد).رجوع به مندل شود. || ج ِ مِندَل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (المنجد). رجوع به مندل شود.
-
Mendel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مندل
-
Johann Mendel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یوهان مندل
-
Mendel's law
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قانون مندل
-
Mendelian ratio
نسبت مِندلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] نسبت واجدایش دگرههای ناجور مطابق با قوانین مِندل
-
مندلی
لغتنامه دهخدا
مندلی . [ م َ دَ / م َ دَ لی ی ] (اِ) عود. (مهذب الاسماء) (از معجم البلدان ). چوب عود که از مندل آرند. (ناظم الاطباء). عود هندی . (الفاظالادویه ). قسمی عود بخور است منسوب به مندل شهری به هندوستان . (یادداشت مرحوم دهخدا). || (ص نسبی ) منسوب است به شهر...
-
چله نشستن،چله نشینی
لهجه و گویش تهرانی
ریاضت کشیدن(چهل روزداخل مندل یا خیط نشسته ذکر میگویند)
-
مندله
لغتنامه دهخدا
مندله . [ م َ دَ ل َ / ل ِ ] (اِ) به معنی مندل که عود خام است . (منتهی الارب ). مندل و عود خام . (ناظم الاطباء). عود خام . (الفاظالادویه ). رجوع به مندل شود. || دایره ٔ عزایم خوانان باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). دایره ٔ عزیمت خوانان و مقدار شش گز در...
-
واسم
لغتنامه دهخدا
واسم . [ س ِ ] (اِخ ) کوهی است بین دهنج و مندل در هند که گویند آدم وحوا از بهشت در آنجا افتادند. (از معجم البلدان ).
-
مندلیسم
لغتنامه دهخدا
مندلیسم . [ م ِ دِ ] (فرانسوی ، اِ) مجموعه ٔ نظریه های مندل و طرفداران اوست . مطابق این نظریه ها، عوامل وراثت یا «ژن ها» در یاخته های مخصوص جنسی قرار دارند و به این ترتیب هر جاندار از هر دو نمونه ٔ یاخته های جنسی نر و یاخته های جنسی ماده عوامل ارثی ر...
-
مندله
لغتنامه دهخدا
مندله . [ م َ/ م ِ دِ ل َ / ل ِ ] (اِ) نوعی از قماش که از آن خیمه و سایبان سازند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). نوعی ازقماش بود. (فرهنگ جهانگیری ). رجوع به مَندِل شود.
-
دنبل
لغتنامه دهخدا
دنبل . [ دَم ْ ب َ ] (اِ) استهزاء و مسخره . (ناظم الاطباء). و رجوع به دنبال شود. || هر چیز مضحک و خنده آور. (ناظم الاطباء). || نوعی از دهل . (ناظم الاطباء). دهل مانندی است که به هندوستان مندل گویند. (لغت فرس اسدی ).
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن هوذةبن حبیب بن زبیر هلالی . از اخوال یونس بن حبیب است . وی از مندل بن علی روایت دارد. رجوع به ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 295 شود.