کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مندلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مندلی
لغتنامه دهخدا
مندلی . [ م َ دَ ] (اِخ ) شهرستانی در عراق واقع در استان دیالی . در حدود 56000 تن سکنه و باغهای میوه دارد. مرکز آن شهر مندلی است که 8000 تن سکنه دارد. (از الاعلام المنجد) : نشان حکومت شیراز را از عقب امیرزاده رستم به عراق عرب ارسال داشت و در مندلی ، ...
-
مندلی
لغتنامه دهخدا
مندلی . [ م َ دَ / م َ دَ لی ی ] (اِ) عود. (مهذب الاسماء) (از معجم البلدان ). چوب عود که از مندل آرند. (ناظم الاطباء). عود هندی . (الفاظالادویه ). قسمی عود بخور است منسوب به مندل شهری به هندوستان . (یادداشت مرحوم دهخدا). || (ص نسبی ) منسوب است به شهر...
-
واژههای مشابه
-
Mendelian ratio
نسبت مِندلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] نسبت واجدایش دگرههای ناجور مطابق با قوانین مِندل
-
Mendelian population
جمعیت مِندلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] گروهی از افراد که با یکدیگر آمیزش میکنند و زادآوری دارند و دارای خزانۀ ژنی مشترک هستند
-
Mendelian genetics, Mendelism
ژنشناسی مندلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← ژنشناسی تَرانَسلی
-
مندل، مملی، مندلی
لهجه و گویش تهرانی
محمدعلی
-
جستوجو در متن
-
genetic homeostasis
همایستایی ژنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] تمایل جمعیتهای مِندلی برای رسیدن به یک ترکیب ثابت ژنی
-
مندل
لغتنامه دهخدا
مندل . [ م َ دَ ] (اِخ ) گویند شهری است در زمین هند که در آنجا عود بسیار است و عود مندلی به سبب آن گویند. (برهان ). زکریابن محمود قزوینی در عجایب البلدان آورده که مندل شهری است در زمین هند که عود در آنجا بسیار است و آن را عود مندلی گویند و آن عود نه ...
-
transmission genetics, classical genetics
ژنشناسی تَرانَسلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] بخشی از ژنشناسی که انتقال ژنها را از نسلی به نسل دیگر مطالعه میکند ژنشناسی مندلی Mendelian genetics, Mendelism
-
بندنیجین
لغتنامه دهخدا
بندنیجین . [ ب َ دِ ] (اِخ ) مندلیج یا مندلی حالیه است که در سرحد ایران و عراق قرار گرفته ، نزدیک کرمانشاه واقع در صدکیلومتری مشرق مایل بشمال بغداد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
یلنجوج
لغتنامه دهخدا
یلنجوج . [ ی َ ل َ ] (ع اِ) یلنجج . یلنجوجی . چوبی خوشبوی که بدان بخور کنند. (ناظم الاطباء).عود هندی است . (اختیارات بدیعی ) (از دهار). یلنجج . عود. (مهذب الاسماء). عود هندی را گویند و بهترین آن ، عود مندلی است و آن خوشبوی تر از عودهای دیگر است . (بر...
-
انجوج
لغتنامه دهخدا
انجوج . [ اَ ] (اِ) چوب عود باشد و بهترین وی آن است که در ته آب نشیند، گویند عود بیخ درختی است که آنرا میکنند و در زیر خاک دفن میکنند تا مدتی معین ، بعد ازآن بر می آورند، پوسیده ٔ آنرا میتراشند باقی عود خالص می ماند و بوی معطری دارد. بهترین آن مندلی ...
-
النجج
لغتنامه دهخدا
النجج . [ اَ ل َ ج َ ] (اِ) چوبی خوشبوی که بدان بخور کنند جهت معده ٔ مسترخی نیک نافع، و در آن لغات است : النجوج ، یلنجج ، یلنجوج و یلنجوجی . (از منتهی الارب ). عود. (السامی فی الاسامی ) (مهذب الاسماء). اَلوَة. (مهذب الاسماء). چوبی است خوشبوی که بسوخت...