کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مندرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مندرس
/mondares/
معنی
۱. کهنه؛ فرسوده.
۲. نابودشده؛ ازبینرفته.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اسقاط، پارهپاره، پوسیده، خلق، خلقان، ژنده، فرسوده، کهنه، مرقع ≠ نو
دیکشنری
mean, ragged, raggedy, ribbons, rusty, scruffy, shabby, tattered, tatters, tatty, threadbare, worn
-
جستوجوی دقیق
-
مندرس
واژگان مترادف و متضاد
اسقاط، پارهپاره، پوسیده، خلق، خلقان، ژنده، فرسوده، کهنه، مرقع ≠ نو
-
مندرس
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَ رِ) [ ع . ] (اِفا.) کهنه ، فرسوده .
-
مندرس
لغتنامه دهخدا
مندرس . [ م َ دَ رَ ] (اِخ ) نهری در آسیای صغیر در غرب آناطولی به طول تقریبی 380 کیلومتر که به ارخبیل می ریزد. رجوع به المنجد و قاموس الاعلام ترکی و مندره و مئاندر شود.
-
مندرس
لغتنامه دهخدا
مندرس . [ م ُ دَ رِ ] (ع ص ) رسم مندرس ؛ نشان و علامت ناپدیدگردیده و محوشده . (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). منطمس . ازمیان رفته : منزلی کاندر سوادش منقطع رود وسرودمنزلی کاندر جوارش مندرس خمر و خمار. امیر معزی (دیوان چ اقبال ص 266).مدارس چو رسم کرم...
-
مندرس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mondares ۱. کهنه؛ فرسوده.۲. نابودشده؛ ازبینرفته.
-
مندرس
دیکشنری فارسی به عربی
رث
-
واژههای مشابه
-
مندرس شدن
واژگان مترادف و متضاد
فرسوده شدن، ژنده شدن، کهنه شدن، پارهپارهشدن
-
لباس مندرس
دیکشنری فارسی به عربی
خرقة
-
چرم یا پارچه مندرس
دیکشنری فارسی به عربی
نفوذ
-
جستوجو در متن
-
چپان
واژگان مترادف و متضاد
ژنده، کهنه، مندرس
-
پارهپوره
واژگان مترادف و متضاد
پارهپاره، ژنده، فرسوده، مندرس
-
threadbare
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گمشده، نخ نما، مندرس
-
چپان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ča(e)pān جامۀ کهنه؛ لباس مندرس.