کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مندب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مندب
لغتنامه دهخدا
مندب . [ م َ دَ ] (اِخ ) ساحلی است مقابل زبید به یمن و آن کوه مشرفی است . (از معجم البلدان ). رجوع به معجم البلدان و باب المندب شود.
-
مندب
لغتنامه دهخدا
مندب . [ م َ دَ ] (ع اِ) محل گریه و ندبه . (ناظم الاطباء). || ندبه بر میت . ج ، منادب . (از اقرب الموارد).
-
مندب
لغتنامه دهخدا
مندب . [ م ُ دِ ] (ع ص ) خود را در خطر افکننده . (آنندراج ). آنکه خودرا در خطر می اندازد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). || زخم که نشان آن سخت کنده شود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || اثر زخم کلان . (ناظم الاطباء). رجوع به انداب...
-
جستوجو در متن
-
منادب
لغتنامه دهخدا
منادب . [ م َ دِ ] (ع اِ) ج ِ مَندَب . (اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مندب شود.
-
باب المندب
لغتنامه دهخدا
باب المندب . [ بُل ْ م َ دَ ] (اِخ ) بغازی است مابین بحر احمر و خلیج عدن و میان انتهای جنوبی جزیرةالعرب و ساحل افریقا و 26 هزار گز وسعت دارد، جزیره ٔ پریم (یامیون ) و برخی از جزائر کوچک آنرا بدو قسمت منقسم سازند، آن قسمتی که در بین جزیره ٔ نام برده و...
-
زبید
لغتنامه دهخدا
زبید. [ زَ ] (اِخ ) شهری است به یمن . (منتهی الارب ). شهری معروفست به یمن . نقشه ٔ ساختمان این شهر را محمدبن زیاد مولای مهدی عباسی و فرستاده ٔ رشید به یمن رسم کرد. وی هنگامی که از طرف رشید به یمن رفت این نقطه را برگزید و شهر زبید را بوجود آورد و برای...