کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منخدع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منخدع
/monxada'/
معنی
فریبخورده؛ گولخورده؛ فریفتهشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
منخدع
فرهنگ فارسی معین
(مُ خَ دِ) [ ع . ] (اِفا.) فریفته شونده ، گول خورنده .
-
منخدع
لغتنامه دهخدا
منخدع . [ م ُ خ َ دِ ] (ع ص ) فریفته شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). فریفته شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : نصربن الحسن بدین لمعه ٔ برق منخدع گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 264). || مکروهی یابنده در بی خبری . (آنندراج ) (از منت...
-
منخدع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] monxada' فریبخورده؛ گولخورده؛ فریفتهشده.
-
جستوجو در متن
-
لمعة
لغتنامه دهخدا
لمعة. [ ل َ ع َ ] (ع اِ) لمعه . یک درخش . روشنی ، پرتو : لمعه ای از فیض نور بحر است اساس و ایالت خطه ٔ وجود او بازداشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 7). رساله ای در ذکر صحابه رضوان اﷲ علیهم که لمعه ای است از بوارق بیان و حدائق بنان او. (ترجمه ٔ تاریخ یمین...