کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منحوتة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منحوتة
لغتنامه دهخدا
منحوتة. [ م َ ت َ ] (ع ص )تأنیث منحوت . (ناظم الاطباء). رجوع به منحوت شود.- کلمه ٔ منحوته ؛ کلمه ای که از دو کلمه ٔ دیگر ساخته باشند، مانند «صهصلق » از صهل و صلق . (از اقرب الموارد). رجوع به منحوت شود.
-
واژههای همآوا
-
منحوطة
لغتنامه دهخدا
منحوطة. [ م َ طَ ] (ع ص ) تأنیث منحوط. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسبان و شتران گرفتار بیماری نحطة . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به منحوط و منحطة شود.
-
جستوجو در متن
-
نحت
لغتنامه دهخدا
نحت . [ ن َ ] (ع اِ) سرشت . طبیعت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نحات . طبیعة. (المنجد). || (ص ) خالص . (از اقرب الموارد) محض . (نشوء اللغة): برد نحت ؛ سرمای خالص . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (مص ) ترا...
-
تماثیل
لغتنامه دهخدا
تماثیل . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تمثال . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تصاویر و اصنام . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : ز بهر آن بت ، بتخانه ای بنا کردندبه صدهزار تماثیل و صدهزار صور. فرخی .نقش و تماثیل...
-
ابوکریفا
لغتنامه دهخدا
ابوکریفا. [ اَ ] (اِخ ) (از یونانی آپوکروفُس ، پوشیده ، نهان ) نامی است ملحقات موضوع و مصنوع تورات و انجیل را. اسامی منتسبات به تورات چهارده است : اسدراس اول ، اسدراس دویم ، طوبیت ، یهودیت ، بقیه ٔ فصول کتاب استر، حکمت سلیمان ، حکمت یشوع بن سیراخ ، ب...
-
افعال
لغتنامه دهخدا
افعال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فِعل . کارها. (آنندراج ) (ترجمان القرآن ). کردارها. (ناظم الاطباء). ج ِ فعل ، بمعنی حدث و کنایه از حرکت انسان است و برخی گویند کنایه از هر عمل باشد. ج ِ آن افاعیل است . (از اقرب الموارد) : و ای فخر آل اردشیر ای مملکت را ناگز...
-
حجرالبلور
لغتنامه دهخدا
حجرالبلور. [ ح َ ج َ رُل ْ ب َل ْ لو ] (ع اِ مرکب ) بلور . بیرونی در کتاب الجماهیر گوید: حجرالبلور هو المها منصوب المیم و مکسورها. قالوا اصله من الماء لصفائه و مشابهة زلاله و اصل الماء موه لقولهم فی جمع الجمع الذی هو میاه أمواه و منه موهت الشی ٔ اذا...