کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منحوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منحوت
/manhut/
معنی
تراشیدهشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
منحوت
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) تراشیده شده ، نجاری شده .
-
منحوت
لغتنامه دهخدا
منحوت . [ م َ ] (ع ص ) تراشیده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).تراشیده شده و نجاری شده . (ناظم الاطباء) : آن بت منحوت چون سیل سیاه نفس بتگر چشمه ای بر شاهراه . مولوی . || برساخته . ساختگی . کلمه ٔ ساخته شده از کلمه یا کلماتی دیگر مثل جعفدة...
-
منحوت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] manhut تراشیدهشده.
-
واژههای مشابه
-
فعل منحوت
لغتنامه دهخدا
فعل منحوت . [ ف ِ ل ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح دستور) فعلی است که از یک کلمه ٔ بیگانه با علامت ها و پسوندهای مصدری و فعلی ساخته شود، مانند: قاپیدن ، چاپیدن ، رقصیدن ، غارتیدن ، فهمیدن ، طلبیدن و واترقیدن . (از یادداشتهای مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
منحوط
لغتنامه دهخدا
منحوط. [ م َ ] (ع ص ) اسب و شتر نحطه زده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به منحوط و منحطة شود.
-
جستوجو در متن
-
منحوتة
لغتنامه دهخدا
منحوتة. [ م َ ت َ ] (ع ص )تأنیث منحوت . (ناظم الاطباء). رجوع به منحوت شود.- کلمه ٔ منحوته ؛ کلمه ای که از دو کلمه ٔ دیگر ساخته باشند، مانند «صهصلق » از صهل و صلق . (از اقرب الموارد). رجوع به منحوت شود.
-
ابازین
لغتنامه دهخدا
ابازین . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ منحوت ِ آبزن ِ فارسی .
-
کلش
لغتنامه دهخدا
کلش . [ ک َ ] (مص جعلی ، اِ مص ) مصدر منحوت و مصنوع از کلاّش ، و با کردن صرف می شود. کلاّشی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
یخانیدن
لغتنامه دهخدا
یخانیدن . [ ی َ دَ ] (مص جعلی ) مصدر منحوت از یخ ، به معنی سخت سرد کردن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یخ شود.
-
جعفده
لغتنامه دهخدا
جعفده . [ ج َ ف َ دَ ] (مص منحوت ) مانند جَعْلَفَة اختصاری است از جعلنی اﷲ فداک .
-
جعلفة
لغتنامه دهخدا
جعلفة. [ ج َ ل َ ف َ ] (مص منحوت ) مانند جَعْفَدَه . جعلت فداک گفتن . یا اختصاری از جعلنی اﷲ فداک .
-
تمسخر
لغتنامه دهخدا
تمسخر. [ ت َ م َ خ ُ ] (ع مص منحوت ) لاغ و فسوس و سخره . رجوع به فسوس کردن شود (از ناظم الاطباء).