کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منحب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منحب
لغتنامه دهخدا
منحب . [ م ُ ن َح ْح ِ ] (ع ص ) سیر منحب ؛ سیر شتاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). سیر سریع. (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
منهب
لغتنامه دهخدا
منهب . [ م ِ هََ ] (ع ص ) اسب خوش و تیز دونده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسب نیک تیزدونده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
منهب
لغتنامه دهخدا
منهب . [ م ُ هَِ ] (ع ص ) آنکه به غارت میدهد. (آنندراج ). آنکه به غارت میدهد مال را. (ناظم الاطباء).