کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منجمد کننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منجمد کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مجمدة
-
واژههای مشابه
-
freeze 2
منجمد کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] به حالت انجماد در آوردن مواد غذایی در یخزن
-
منجمد شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. یخ زدن، یخ بستن ۲. فسردن
-
منجمد شدن
دیکشنری فارسی به عربی
انجماد , ثلج
-
منجمد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ثلج
-
شبنم منجمد
دیکشنری فارسی به عربی
صقيع
-
firn ice, iced firn
یخبرف منجمد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مخلوطی از یخ و یخبرف
-
پخته ـ منجمد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← خدمات پذیرایی پختهـ منجمد
-
منجمد یا یخ زده
دیکشنری فارسی به عربی
مجمد
-
cook-freeze
خدمات پذیرایی پخته ـ منجمد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] روشی در خدمات پذیرایی که در آن ابتدا غذا را میپزند و سپس آن را بهسرعت در دمای منهای 18 درجۀ سلیسیوس یا پایینتر منجمد و نگهداری میکنند تا آنکه در زمان مصرف آن را گرم کنند متـ . پخته ـ منجمد
-
جستوجو در متن
-
مجمدة
دیکشنری عربی به فارسی
يخچال خيلي سرد , منجمد کننده , يخدان
-
freezers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریزر، یخچال خیلی سرد، یخدان، منجمد کننده
-
daze
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خیره کننده، خیرگی، گیج کردن، منجمد شدن، خیره کردن، ژولیده کردن