کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منجب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منجب
لغتنامه دهخدا
منجب . [ م ِ ج َ ] (ع اِ) مشک پیراسته به پوست درخت یا به پوست تنه ٔ طلح . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به منجاب شود.
-
منجب
لغتنامه دهخدا
منجب . [ م ُ ج ِ] (ع ص ) مرد گرامی فرزندآور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مردی که فرزند گرامی آورد. (ناظم الاطباء). مردی که فرزندان نجیب آورد. ج ، مناجب . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مناجب
لغتنامه دهخدا
مناجب . [ م َ ج ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُنجِب . (اقرب الموارد). رجوع به منجب شود.
-
منجبة
لغتنامه دهخدا
منجبة. [ م ُ ج ِ ب َ ] (ع ص )زنی که فرزند گرامی آورد. (ناظم الاطباء) مؤنث منجب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به منجب شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) علی بن منجب بن سلیمان الصیرفی . رجوع به علی ... شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منجب بن سلیمان صیرفی مصری ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به علی صیرفی شود.
-
علی مصری
لغتنامه دهخدا
علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن منجب بن سلیمان صیرفی مصری . مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی صیرفی شود.
-
علی صیرفی
لغتنامه دهخدا
علی صیرفی . [ ع َ ی ِ ص َ رَ ] (اِخ ) ابن منجب بن سلیمان صیرفی مصری . مکنی به ابوالقاسم . ادیب و نویسنده و شاعر بود (463 - 542 هَ . ق .) وی مدتی دیوان انشاء مصر را عهده دار بوده . او راست : 1- الاشارة الی من نال الوزارة. 2- دیوان رسائل ، که در باره ٔ...
-
لقیم
لغتنامه دهخدا
لقیم . [ ل ُ ق َ ] (اِخ ) ابن لقمان بن عاد «من القدماء ممن کان یذکر بالقدر و الریاسةو البیان و الخطابة و الحکمة و الدهاء و النکراء: لقمان بن عاد و لقیم بن لقمان ...» و کانت العرب تعظم شأن لقمان بن عاد الاکبر و الاصغر و لقیم بن لقمان فی النباهة و الق...