کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منتوف
لغتنامه دهخدا
منتوف . [م َ ] (ع ص ) از بیخ برکنده شده . (ناظم الاطباء). موی یا پر از بیخ برکنده . (از اقرب الموارد). || مولع برای کندن ریش خود و بدان از مخنث کنایه کنند، زیرا این کار از عادات اوست . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
منطوف
لغتنامه دهخدا
منطوف . [ م َ ] (ع ص ) متهم کرده شده به فجور و عیب آلوده . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
نتف
لغتنامه دهخدا
نتف . [ ن َ ت ِ ] (ع ص ) منتفة. (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). منتوف . (المنجد): غراب نتف الجناج ؛ بال برکنده . (از منتهی الارب )(از ناظم الاطباء). زاغ برکنده بال . (ناظم الاطباء).
-
نمیص
لغتنامه دهخدا
نمیص . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) علف که ستور از دهان برکنده گذارد، یا گیاهی که بعد از خوردن روید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گیاهی که بعد از خوردن وی بازروید. (فرهنگ خطی ). || گیاهی که پس از خوردن ستور دوباره سبز گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ع...
-
طوبة
لغتنامه دهخدا
طوبة. [ ب َ ] (ع اِ) تأنیث طوب ، آجر. لغتی است شامی و گمان میکنم رومی باشد . (المعرب جوالیقی ص 229). || کلوخه ٔ کنده شده از زمین که سخت و خشک باشد: جاء لعندی و هو مقطع الحوائج منتوف اللحیة و هو یدق علی صدره بطوبتین ، از یادداشتی که درین باره آمده اس...