کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منتفی
/montafi/
معنی
۱. نیستشونده.
۲. نیستشده؛ نیستونابود.
۳. دورشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
برطرف، رد، رفع، نفی، نفیشده، انجامنشدنی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
منتفی
واژگان مترادف و متضاد
برطرف، رد، رفع، نفی، نفیشده، انجامنشدنی
-
منتفی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) نیست و نابود گشته .
-
منتفی
لغتنامه دهخدا
منتفی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نیست شونده . (غیاث ). نیست شونده و دورشونده و یکسوی گردنده . (آنندراج ). دورشده و یکسوگردیده و نیست و نابود شده .(ناظم الاطباء). از بین رونده . از میان رفته . سپری شده : چه روح در این کشف به مشاهده متفرد بودو کذب از او منتف...
-
منتفی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] montafi ۱. نیستشونده.۲. نیستشده؛ نیستونابود.۳. دورشده.
-
واژههای مشابه
-
منتفی شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برطرف شدن، از بین رفتن، از میان رفتن ۲. مسکوت ماندن، رها شدن
-
منتفی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
طليق
-
واژههای همآوا
-
منطفی
واژگان مترادف و متضاد
خاموش، فرونشانده ≠ مشتعل
-
منطفی
فرهنگ فارسی معین
(مُ طَ) [ ع . ] (اِ فا.) خاموش شده ، فرو نشانده .
-
منطفی
لغتنامه دهخدا
منطفی ٔ. [ م ُ طَ ف ِءْ ] (ع ص ) آتش فرومرده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فروکشته . فرومیرانیده . خاموش کرده . فرونشانده . (آتش ، حرارت و مانند آن ). (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مدخل بعد و انطفاء شود.
-
منطفی
لغتنامه دهخدا
منطفی . [ م ُ طَ ] (ع ص ) چراغ فرونشیننده ، یا آتش و گرمی فرونشیننده . (غیاث ) (آنندراج ). خاموش شده و فرومرده و فرونشانده . (ناظم الاطباء). خاموش . مرده . فرومرده . کشته (آتش ). سردشده . فرونشانده (آتش ، چراغ ، شمع و امثال آن ). (یادداشت مرحوم دهخدا...
-
منطفی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] montafi خاموش؛ فرونشانده.
-
جستوجو در متن
-
ورگوزیدن
لهجه و گویش تهرانی
قهرکردن،منتفی شدن