کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتظر شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منتظر شدن
مترادف و متضاد
صبر کردن، انتظار کشیدن، منتظر ماندن، چشم به راهبودن
دیکشنری
bide, wait
-
جستوجوی دقیق
-
منتظر شدن
واژگان مترادف و متضاد
صبر کردن، انتظار کشیدن، منتظر ماندن، چشم به راهبودن
-
منتظر شدن
دیکشنری فارسی به عربی
التزم به , انتظار , انتظر
-
منتظر شدن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: čam be râh boyan طاری: muntazer beboymun طامه ای: montazer boboɂan طرقی: muntazer beboymun کشه ای: muntazer beboymun نطنزی: montazer baboyan
-
واژههای مشابه
-
منتظر خدمت
واژگان مترادف و متضاد
معلق، برکناری (موقت)
-
امام منتظر
لغتنامه دهخدا
امام منتظر. [ اِ م ِ م ُ ت َ ظَ ] (اِخ ) محمدبن حسن عسکری امام دوازدهم شیعه ٔ امامیه ٔ اثناعشری را گویند. رجوع به محمد... و مهدی شود.
-
منتظر بودن
دیکشنری فارسی به عربی
ابحث عنه , انتظر , توقع
-
جستوجو در متن
-
awaited
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منتظر، منتظر بودن، منتظر شدن، انتظار داشتن، در کمین نشستن
-
awaits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در انتظار، منتظر بودن، منتظر شدن، انتظار داشتن، در کمین نشستن
-
await
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در انتظار، منتظر بودن، منتظر شدن، انتظار داشتن، در کمین نشستن
-
انتظر
دیکشنری عربی به فارسی
منتظر بودن , منتظر شدن , انتظار داشتن , ملا زم کسي بودن , در کمين (کسي) نشستن
-
waited
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منتظر، صبر کردن، انتظار کشیدن، منتظر شدن، پیشخدمتی کردن، چشم براه بودن
-
waits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منتظر، صبر کردن، انتظار کشیدن، منتظر شدن، پیشخدمتی کردن، چشم براه بودن
-
معطل ماندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرگردان ماندن، بلاتکیف شدن ۲. منتظر ماندن، منتظر شدن ۳. تعطیل شدن، متوقف شدن ۴. بیاستفاده ماندن، بیمصرف ماندن ۵. عاطلماندن، بیکار ماندن ۶. خالی شدن، متروک شدن ۷. خالی گذاشتن، متروک ماندن