کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتصب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
برپاکردن
دیکشنری فارسی به عربی
اسس , منتصب , وجد
-
افراشتن
دیکشنری فارسی به عربی
ارفع , ذبابة , منتصب , موخرة
-
بناکردن
دیکشنری فارسی به عربی
بناء , بنية , منتصب
-
عمودی
دیکشنری فارسی به عربی
عمودي , منتصب , يمين
-
سیخ
دیکشنری فارسی به عربی
اطرح , خشبي , شخص , منتصب , مهماز
-
appointed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منصوب، مقرر، منتصب، معین، موعود، موکل
-
setup
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برپایی، وضع، ترتیب، مقدمهچینی، برپا کردن، وضع بدن، منتصب
-
راست
دیکشنری فارسی به عربی
بسيط , خشبي , صادق , صحيح , عموديا , مباشرة , مزلاج , مطلق , منتصب , وخز , يمين
-
اصطخام
لغتنامه دهخدا
اصطخام . [ اِ طِ ] (ع مص ) راست ایستادن مرد. (از اقرب الموارد). راست بر پای ایستادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منتصب و قائم بودن .
-
واتد
لغتنامه دهخدا
واتد. [ ت ِ ] (ع ص ) محکم . استوار.ثابت . در تأکید گویند: وتد واتد؛ میخ محکم و استوار. (ناظم الاطباء). تأکید است چون شغل شاغل . (منتهی الارب ). قرن واتد؛ منتصب . (معجم البلدان ) (المنجد).
-
مقتئن
لغتنامه دهخدا
مقتئن . [ م ُ ت َ ءِن ن ] (ع ص ) (از «ق ت ن ») مُقَتَّن . راست ایستاده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راست ایستنده . (آنندراج ). منتصب . (ذیل اقرب الموارد) (محیط المحیط).
-
اهداف
لغتنامه دهخدا
اهداف . [ اِ ] (ع مص ) به پنجاه نزدیک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به پنجاه نزدیک رسیدن . (آنندراج ) || برآمدن بر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بالای چیزی رفتن . (آنندراج ). || پناه بردن به چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پنا...
-
نشوص
لغتنامه دهخدا
نشوص . [ ن َ ] (ع ص ) نیزه ٔ ایستاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نیزه ٔ راست ایستاده . (ناظم الاطباء). رمح منتصب . (اقرب الموارد) (المنجد). نشیص . (معجم متن اللغة). || ماده شتر بزرگ کوهان . ناقة عظیمةالسنام . (اقرب الموارد) (المنجد) (از معجم متن الل...
-
نشیص
لغتنامه دهخدا
نشیص . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) نیزه ٔ راست ایستاده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).رُمح منتصب . (متن اللغة). نشوص . (از اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نشوص شود. || آرد که در آن خمیر اندازند و نان پزند پیش از نیکو شدن خمیر. (منتهی الارب ) . خمیری که نیک ب...
-
مزمهل
لغتنامه دهخدا
مزمهل . [ م ُ م َ هَِ ل ل ] (ع ص ) آب صافی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(آنندراج ) (مهذب الاسماء). آب صاف و روی هم ایستاده .(ناظم الاطباء). || راست و بر پای ایستنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منتصب . (اقرب الموارد).