کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتسب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
allocation rule
قاعدۀ انتساب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] قاعدهای در تحلیل ممیزی که یک مشاهدۀ جدید را به یکی از جامعهها منتسب میکند
-
relegated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاهش یافته است، واگذار کردن، منتسب کردن، طبقه بندی کردن، انداختن
-
related
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربوط، وابسته، مقارن، منتسب، منسوب، خودمانی
-
تنحل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanahhol ۱. خود را به مذهبی منتسب کردن.۲. شعر دیگری را به خود نسبت دادن.
-
جم شاد
واژهنامه آزاد
منتسب به جمشید پادشاه باستانی ایران زمین .. منتسب به کره جام جهان نما .... اسمی است باستانی و افسانه ای در ایران زمین باستان
-
متعلق
واژگان مترادف و متضاد
۱. متصل، مرتبط ۲. منتسب، مربوط ۳. خویشاوند، منسوب، وابسته، خویش
-
منسوب
واژگان مترادف و متضاد
۱. خویش، قوم، متعلق، منتسب، وابسته ۲. مربوط، پیوسته ≠ غریبه
-
انتما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: انتماء] [قدیمی] 'entemā ۱. به کسی نسبت یافتن؛ منتسب شدن به کسی.۲. منسوب شدن.۳. افزون شدن.
-
قاذف
لغتنامه دهخدا
قاذف . [ ذِ ] (ع ص ) آنکه کس را به ارتکاب زنا یا لواط منتسب میکند.
-
استاتیسه
لغتنامه دهخدا
استاتیسه . [ اِ تی س ِ ] (فرانسوی ، ص ) شبیه یا منتسب به استاتیس .
-
چوله
واژهنامه آزاد
choolehبه خارپشت میگن.این حیوان چون محل زندگیش توی چاله است به این نام منتسب شده است.
-
معتزی
لغتنامه دهخدا
معتزی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) بازبندنده و منتسب گردنده ، عام است از راست و دروغ . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). منتسب به راست یا دروغ . || منسوب به کسی . (ناظم الاطباء). و رجوع به اعتزاء شود.
-
base defense forces
نیروهای پدافند پایگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نیروهای منتسب یا تحت امر یک پایگاه که مأموریت اصلی آنها تأمین و پدافند پایگاه است؛ این نیروها مسلحاند و در اختیار فرمانده پایگاه قرار دارند
-
امیرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: amirā) (عربی ـ فارسی) (امیر + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به امیر ، منتسب به پادشاه و حاکم و امیر . ← امیر .
-
ایرانه
فرهنگ نامها
(تلفظ: irāne) (ایران + ه (پسوند نسبت)) ، منسوب به ایران ، مربوط به ایران ، ایرانی ، منتسب به ایران زمین .