کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منتدی
لغتنامه دهخدا
منتدی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) آنکه حاضر می شود در انجمن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انتداء شود.
-
منتدی
لغتنامه دهخدا
منتدی . [ م ُ ت َ دا ] (ع اِ) جای حدیث کردن . (مهذب الاسماء). انجمن روزانه یا مجلس تا که مجتمع باشند در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مجمع. مجلس . انجمن . نادی . نَدی ّ. نَدوَة.
-
واژههای مشابه
-
منتدي
دیکشنری عربی به فارسی
ميدان , بازار , محل اجتماع عموم , دادگاه , محکمه , ديوانخانه
-
جستوجو در متن
-
محل اجتماع عموم
دیکشنری فارسی به عربی
منتدي
-
محکمه
دیکشنری فارسی به عربی
منتدي
-
دیوانخانه
دیکشنری فارسی به عربی
منتدي
-
بازار
دیکشنری فارسی به عربی
سوق , منتدي , ميدان
-
دادگاه
دیکشنری فارسی به عربی
حانة , قاعة المحکمة , محکمة , منتدي
-
میدان
دیکشنری فارسی به عربی
ارض , حقل , منتدي , ميدان , هدف , واجهة ، اَخْتِصاصٌ
-
نادی
لغتنامه دهخدا
نادی . (ع اِ) انجمن . (دهار). انجمن روز. انجمن وقتی که مجتمع باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای حدیث کردن . (مهذب الاسماء). انجمن و مجلس بحث مردم در روز. انجمن و مجلس مادام که مردم در آن مجتمعند و چون پراکنده شوند این اسم بر آن اطلاق نمی شود. (اقر...
-
دارالندوة
لغتنامه دهخدا
دارالندوة. [ رُن ن َدْ وَ ](اِخ ) بنایی بود که قصی بن کلاب بن مره هنگامی که والی مکه بود آن را بنا کرد تا مردم در آنجا به مشورت درامور پردازند. لفظ ندوه مأخوذ از ندی و نادی و منتدی است و این لغت به معنی مجلسی است که مردم برای مشورت در آنجا فراهم می ...
-
ندی
لغتنامه دهخدا
ندی . [ ن َ دی ی ] (ع اِ) انجمن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98). نادی . مجلس . (المنجد). انجمن روز یا انجمن مادامی که مجتمع باشند در وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مجلس . جمعشدن گاه مردم . (فرهنگ خطی ). مجلس . مجمع. نادی . ندوة. منتدی ...
-
ندوة
لغتنامه دهخدا
ندوة. [ ن َدْ وَ ] (ع اِ) انجمن . (دستوراللغة). گروه وانجمن روزانه . (منتهی الارب ). گروه . انجمن . (ناظم الاطباء) جماعت . (اقرب الموارد). || هر خانه ای که در آن گرد آمده انجمن کنند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مجلس . جمعشدن گاه مردم . (فرهنگ خ...