کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منبع مرجع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
point source 2
منبع نقطهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] هر منبع آلودگی منفرد قابلتشخیص
-
logistic sourcing
منبعیابی آمادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] شناسایی منابع آمادی و تعیین نحوۀ دسترسی نیروها به آنها
-
point source pollution
آلودگی منبع نقطهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] آلودگی ناشی از یک منبع مشخص متـ . آلودگی نقطهای
-
exhaust cutout, cutout
دوراهی منبع اگزوز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] قطعهای دوشاخه که در مسیر لولۀ اگزوز قرار میگیرد و به کمک یک شیر جریان دود را ازطریق منبع اگزوز یا مستقیماً به بیرون هدایت میکند متـ . دوراهی انبارۀ اگزوز
-
منبع صحیح و موثق
دیکشنری فارسی به عربی
سلطة
-
منبع کنترل درونی
واژهنامه آزاد
کسانی که معتقدند اعمالشان نقش بسیار زیادی در به حداکثر رساندن برون داد های خوب یا بد دارد.
-
منبع کنرل بیرونی
واژهنامه آزاد
کسانی که فکر می کنند برون داد های بد یا خوب، ارتباطی با رفتار خود آنها ندارد و از کنترل انها خارج است.
-
جستوجو در متن
-
مصدر
دیکشنری عربی به فارسی
صادرکننده , مصدر , ارجاع , مرجع , منبع , منشاء
-
ماخذ
واژگان مترادف و متضاد
۱. منبع، منشا، اصل ۲. مرجع ۳. مبنا
-
مرجع
واژگان مترادف و متضاد
۱. انسیکلوپیدی، دائرهالمعارف، فرهنگ، ماخذ، منبع ۲. محلرجوع ۳. عالم، فقیه، مجتهد ≠ مقلد
-
مرجع
لغتنامه دهخدا
مرجع. [ م َ ج ِ / م َ ج َ ] (ع اِ) جای بازگشتن . (غیاث اللغات ). جای برگشت . جای بازگشت . (ناظم الاطباء). محل رجوع . (فرهنگ فارسی معین ). مآب . منقلب . بازگشت گاه . (یادداشت مؤلف ) : اژدها را به مرجعی مانند کردم که به هیچ تأویل از آن چاره نتوان کرد...
-
کشورگیر
لغتنامه دهخدا
کشورگیر. [ ک ِش ْ وَ ] (نف مرکب ) گیرنده ٔ کشور. کشورستان . فاتح کشور. مملکت گیر. کشورگشای : میر احمد محمد شاه سپه پناه آن شهریار کشورگیر جهان ستان . فرخی .ملک شیردلی خسرو شمشیرزنی شاه لشکرشکنی پادشه کشورگیر. معزی .به سر کلک وی آراست ملک خسرو شرق و ش...
-
ترصیع
لغتنامه دهخدا
ترصیع. [ ت َ ] (ع مص ) جواهر درنشاندن . (دهار). درنشاندن جواهر در چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جواهر نشاندن در چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). جواهردر زر نشاندن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || برشته درآوردن گوهر در گردن بند. (از اقرب ا...
-
مصدر
لغتنامه دهخدا
مصدر. [ م َ دَ ] (ع اِ) محل بازگشت از حج . ج ، مصادر. (ناظم الاطباء). جای بازگشتن . (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ). جای بازگشت . (ناظم الاطباء). جای صادر شدن . (آنندراج ). || محل بازگشت ازآب . (ناظم الاطباء). || جای بیرون آمدن . (غیاث ) (آنندراج )...
-
قانون اساسی
لغتنامه دهخدا
قانون اساسی . [ ن ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قانون یک سلسله قواعدی است که شکل حکومت و سازمان قوای سه گانه ٔ کشور و امتیازات و تکالیف افراد را نسبت بدولت بیان میکند. مسائلی که معمولاً در قانون اساسی حل و فصل میشود عبارت است از:شکل حکومت (سلطنتی یا...