کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناکدت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مناکدت
لغتنامه دهخدا
مناکدت . [ م ُ ک َ / ک ِ دَ ] (از ع ، اِمص ) مناکدة. رجوع به مناکدة شود.- مناکدت کردن ؛ سخت گرفتن . تنگ گرفتن . سختگیری کردن : روزگار در تیسیر مراد او مناکرت و مناکدت می کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 392). رجوع به مناکدة شود.
-
واژههای همآوا
-
مناکدة
لغتنامه دهخدا
مناکدة. [ م ُ ک َ دَ ](ع مص ) زشت خویی نمودن و با هم دشواری کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تنگ و سخت گرفتن بر کسی . (از اقرب الموارد). و رجوع به مناکدت شود.
-
جستوجو در متن
-
مناکدة
لغتنامه دهخدا
مناکدة. [ م ُ ک َ دَ ](ع مص ) زشت خویی نمودن و با هم دشواری کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تنگ و سخت گرفتن بر کسی . (از اقرب الموارد). و رجوع به مناکدت شود.
-
مناکرت
لغتنامه دهخدا
مناکرت . [ م ُ ک َ / ک ِ رَ ] (از ع ، اِمص ) مناکرة. رجوع به مناکرة و مناکره شود.- مناکرت کردن ؛ مبارزه کردن . معارضه کردن . مقاومت و پایداری کردن : روزگار در تیسیرمراداو مناکرت و مناکدت می کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1تهران ص 392).
-
ابوقریش
لغتنامه دهخدا
ابوقریش . [ اَ ق ُ رَ ] (اِخ ) عیسی الصیدلانی . طبیب خاص مهدی خلیفه ٔ عباسی و حظیه ٔ او خیزران . او در اول به بغداد شغل صیدنه میورزید و علم او بطب ناچیز بود، لکین بصدفه و اتفاقی نیکو رتبه ٔ طبابت خاصه ٔ خلیفه یافت . و آن چنان بود که خیزران نالان شد و...