کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مناهی
/manāhi/
معنی
= مَنهی
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
نهیشدهها، منکرات
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مناهی
واژگان مترادف و متضاد
نهیشدهها، منکرات
-
مناهی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) کارهایی که شرعاً و عرفاً منع و نهی شده .
-
مناهی
لغتنامه دهخدا
مناهی . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مَنهی ّ و مَنهیَّة. منهیات . چیزهای نهی شده . گناهان و جرایم . (از ناظم الاطباء). افعال بازداشته شده ، یعنی افعالی که در شرع ممنوع باشد و این جمع منهی که به معنی بازداشته شده باشد.(غیاث ). افعال بازداشته شده . (آنندراج ...
-
مناهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ منهیّ] [قدیمی] manāhi = مَنهی
-
واژههای همآوا
-
مناحی
لغتنامه دهخدا
مناحی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِنحاة. (اقرب الموارد). رجوع به منحاة شود.
-
جستوجو در متن
-
منهیة
لغتنامه دهخدا
منهیة. [ م َ هی ی َ ] (ع ص ) مؤنث منهی . ج ، مناهی . (ناظم الاطباء). رجوع به مدخل بعد شود.
-
شوکت
لغتنامه دهخدا
شوکت . [ ش َ ک َ ] (اِخ ) محمدابراهیم . گویند با کبر سن به ارتکاب جمیع مناهی مایل بود چنانکه در مرتبه ٔ دوم که به هند رفت و با پسری اراده ٔ صحبت داشت در دست او کشته شد. (آتشکده ٔ آذر ص 184).
-
تماوت
لغتنامه دهخدا
تماوت . [ ت َ وُ ] (ع مص ) مردگی نمودن به دروغ . (زوزنی ). خودرا مرده نمودن . (آنندراج ). خود را به حالت مردن وانمود کردن . (ناظم الاطباء). || خود را واکشیدن از مناهی ، و پارسایی به دروغ و ریا. (آنندراج ).
-
مقمعه
لغتنامه دهخدا
مقمعه . [ م ِ م َ ع َ ] (از ع ، اِ) مقمعة. عمود آهنین : اول نفس خود را به مقمعه توبت نصوح از تورط و انهماک در مناهی و ملاهی قلع و قمع کند. (مصباح الهدایه چ همایی ص 373). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
خویشتن رهان
لغتنامه دهخدا
خویشتن رهان . [ خوی / خی ت َ رَ ] (نف مرکب ) خود برکنار دارنده از مناهی . عفاف ورز. باورع : مجنون که مبصر جهان بودشهوت کش و خویشتن رهان بود.نظامی .
-
منهی
لغتنامه دهخدا
منهی . [ م َ هی ی ] (ع ص ) نهی کرده شده و منعکرده شده . (غیاث ). نهی کرده شده و بازداشته شده . ج ، مناهی . (ناظم الاطباء).- منهی عنه ؛ چیزی که از آن نهی کرده اندو هر چیز نهی کرده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : در همه ٔ مذاهب و ملل مسکرات م...
-
مناکر
لغتنامه دهخدا
مناکر.[ م َ ک ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُنکَر. (از المنجد) (از اقرب الموارد). افعال و اقوال زشت و ناپسند که بر خلاف رضای خداست . منکرات : یکی آنکه در عنفوان جوانی و ریعان کامرانی ... از مناکر و مناهی دست بداشته است . (المعجم چ دانشگاه ص 14). رجوع به منکر ش...
-
خداناترس
لغتنامه دهخدا
خداناترس . [ خ ُ ت َ ] (نف مرکب ) آنکه از خدا نترسد. (از آنندراج ). وصف است کسی را که از خدا نمی ترسد و از مناهی او ابا ندارد. صفت است آنرا که اوامر خدا رادر کارها در نظر نمی گیرد. این وصف بجای موصوف می نشیند و امروزه بیشتر بر موصوف دلالت می کند : ام...