کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منامة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منامة
لغتنامه دهخدا
منامة. [ م َ م َ ] (ع اِ) جای خواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جای خواب و خوابگاه . (ناظم الاطباء). || گلیم که شب پوشند. (مهذب الاسماء). جامه ٔ خواب و بستر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جامه ٔ خواب و گویند: «بات فی الم...
-
واژههای مشابه
-
منامه
فرهنگ فارسی معین
(مَ مَ یا مِ) [ ع . منامة ] (اِ.) 1 - جای خواب . 2 - جامة خواب . 3 - قبر، گور.
-
منامه
لغتنامه دهخدا
منامه . [ م َ م َ ] (اِخ ) همان قصبه ٔ بحرین است . (فارسنامه ٔ ناصری ). پایتخت و امیرنشین بحرین در جزیره ٔ بحرین که 79100 سکنه دارد. (از لاروس ).
-
واژههای همآوا
-
منعمة
لغتنامه دهخدا
منعمة. [ م ُ ن َع ْ ع َ م َ ] (ع ص ) زن نیکوزندگانی و نیکوخورش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): امراءة منعمة؛ زن دارای آسایش و رفاهیت . جاریة منعمة؛ دختر خوش گذران نیکوعیش و نیکوخورش . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
Manama
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منامه
-
خوابگاه
واژگان مترادف و متضاد
بستر، رختخواب، شبستان، مرقد، منام، منامه، وساده، استراحتگاه، خوابگه
-
ماحوز
لغتنامه دهخدا
ماحوز. (اِخ ) قریه ای است فرسنگی میانه ٔ جنوب و مغرب منامه . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
کرزکان
لغتنامه دهخدا
کرزکان . [ ک َ زَک ْ کا ] (اِخ ) قریه ای است پنج فرسخ میانه ٔ جنوب و مغرب منامه به فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
همله
لغتنامه دهخدا
همله . [ هَِ ل َ ] (اِخ ) قریه ای است به چهارفرسنگی میان جنوب و مغرب منامه . (فارسنامه ٔ ناصری ). در بحرین است .
-
سدد
لغتنامه دهخدا
سدد. [ س ُ دَ ] (اِخ ) قریه ای است شش فرسنگ ونیم میانه جنوب و مغرب منامه . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
دارکلیب
لغتنامه دهخدا
دارکلیب . [ ک ُ ل َ ] (اِخ ) قریه ای است در هفت فرسنگ و نیمی جنوب منامه ، در بحرین . (فارسنامه ناصری چ سنگی ص 189).
-
اصیر
لغتنامه دهخدا
اصیر. [ اَ ] (ع ص ) موهای نزدیک بهم درپیچیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || متقارب . (اقرب الموارد). || مژه ٔ پرمو و دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مژگان دراز و پرمو. (ناظم الاطباء). پرزها یا مژه های دراز و انبوه : لکل منامة هدب اصی...