کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناقله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مناقله
/monāqele/
معنی
۱. با یکدیگر سخن گفتن.
۲. برای یکدیگر حکایت و روایت آوردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مناقله
فرهنگ فارسی معین
(مُ قَ لَ یا قِ لِ) [ ع . مناقلة ] (مص ل .) به سرعت اسب تاختن .
-
مناقله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مناقَلَة] [قدیمی] monāqele ۱. با یکدیگر سخن گفتن.۲. برای یکدیگر حکایت و روایت آوردن.
-
واژههای مشابه
-
مناقلة
لغتنامه دهخدا
مناقلة. [ م ُ ق َ ل َ ] (ع مص ) پای بر جایگاه دست نهادن اسب . (تاج المصادر بیهقی ). دویدن ستور چنانکه دو پایش بر آنجا آید که دو دستش بوده باشد. (زوزنی ). || زودزود بردارنده ٔ قوائم گردیدن اسب . (آنندراج ) (از منتهی الارب ): ناقل الفرس مناقلة و نقالا؛...
-
جستوجو در متن
-
نقال
لغتنامه دهخدا
نقال . [ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ نَقل . رجوع به نَقل شود. || ج ِ نَقَل . رجوع به نَقَل شود. || ج ِ نِقل . رجوع به نِقل شود. || ج ِ نَقلَة. رجوع به نقلة شود. || (مص ) زودزودبردارنده ٔ قوائم گردیدن اسب . (منتهی الارب ). به سرعت قدم برداشتن اسب . (از اقرب المو...