کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناقض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مناقض
/monāqez/
معنی
۱. شکننده.
۲. مخالف؛ ضد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مناقض
فرهنگ فارسی معین
(مُ قِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) شکننده ، نقض کننده . 2 - مخالف . 3 - (ص .) ضد، نقیض .
-
مناقض
لغتنامه دهخدا
مناقض . [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) شکننده و مخالف . (غیاث ) (آنندراج ). نقیض . بر ضد. مخالف . برعکس . (از ناظم الاطباء). نقض کننده : مناقضه و تناقض در شعر و سایر کلام آن است که معنی دوم مناقض و منافی معنی اول باشد. (المعجم چ دانشگاه ص 289). یاد دارم که یکی م...
-
مناقض
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] monāqez ۱. شکننده.۲. مخالف؛ ضد.
-
جستوجو در متن
-
خلاف ورز
لغتنامه دهخدا
خلاف ورز. [ خ ِ / خ َ وَ ] (نف مرکب ) مخالف . مناقض . (ناظم الاطباء).
-
نقیضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نَقیضَة، مؤنثِ نقیض، جمع: نقائض] naqize ۱. (ادبی) نوشتهای که به قصد مقابله یا رد نوشتهای دیگر بهوجود بیاید.۲. [قدیمی] آنچه مخالف و مناقض چیز دیگر باشد.
-
قیاس خلف
لغتنامه دهخدا
قیاس خلف . [ س ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) هرگاه که اثبات مطلوب به ابطال نقیض کنند قیاس را خلف خوانند و آن چنان بود که قیاسی تألیف کنند از نقیض مطلوب و مقدمه ٔ غیرمتنازع که انتاج حکمی ظاهرالفساد کند یا معلوم شود که علت انتاجش نقیض مطلوب بوده اس...
-
منافی
لغتنامه دهخدا
منافی . [ م ُ ](ع ص ) نیست کننده و باطل کننده . (غیاث ) (آنندراج ). || مخالف . مغایر. بر ضد. (از ناظم الاطباء). ناسازگار. ناسازوار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مناقضه و تناقض در شعر و سایر کلام آن است که معنی دوم مناقض و منافی معنی اول باشد. (المعج...
-
مناقضه
لغتنامه دهخدا
مناقضه . [ م ُ ق َ / ق ِض َ / ض ِ ] (از ع ، اِمص ) مناقضت . مناقضة. رجوع به مناقضت و مناقضة شود. || (اصطلاح اصول ) نزد اصولیان ، عبارت از نقض باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || نزد اهل نظر عبارت از منع مقدمه ٔ دلیل است . (از کشاف اصطلاحات الفنون )....
-
غلط کردن
لغتنامه دهخدا
غلط کردن . [ غ َ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خطا کردن . به خطا رفتن . اشتباه کردن . نادرست گفتن و کردن : ملک موت به قبض روح آن آمد، گفت : یا ملک الموت غلط کردی . ملک موت گفت : من غلط نکردم خدا میگوید تو غلط کردی . (قصص الانبیاء ص 27).در آن میان که همی بو...
-
اشتقاق
لغتنامه دهخدا
اشتقاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرفتن کلمه ای از کلمه ای . (غیاث ) (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). ستدن کلامی از کلامی . (تفلیسی ). سخنی از سخنی شکافتن . (زوزنی ). برآوردن سخنی از سخنی . شکافتن سخنی از سخنی . (تاج المصادر). ستدن کلام از کلام . کلمه ای را...
-
ذوالنون
لغتنامه دهخدا
ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) لقب یونس بن متی یعنی صاحب ماهی یا همدم ماهی - و خداوند ماهی یکی از انبیاء بنی اسرائیل است که مبعوث بر اهل نینوی بود و آنرا صاحب الحوت نیز خوانند. در قرآن کریم نام وی در چهار موضع یونس و در یکجا صاحب الحوت و در سوره انبیا...