کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناقب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مناقب
/manāqeb/
معنی
= منقبت
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خصایل، فضایل، محاسن، محامد، محمدتها، منقبتها، نیکیها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مناقب
واژگان مترادف و متضاد
خصایل، فضایل، محاسن، محامد، محمدتها، منقبتها، نیکیها
-
مناقب
فرهنگ فارسی معین
(مَ قِ) [ ع . ] (اِ.) جِ منقبت .
-
مناقب
لغتنامه دهخدا
مناقب . [ م َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ مَنقَبَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). اوصاف حمیده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ِ منقبت . خصال نیک . سجایای پسندیده . مقابل مثالب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صفات و هنرها که موجب ستودگی باش...
-
مناقب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ منقبة] manāqeb = منقبت
-
واژههای مشابه
-
مناقب خوان
لغتنامه دهخدا
مناقب خوان . [ م َ ق ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) ستایشگر ائمه ٔ شیعه . آنکه محامد ائمه ٔ شیعه برمی شمرد. مقابل فضایل خوان . رجوع به کتاب النقض ص 33 و 78 و تاریخ ادبیات ایران تألیف صفا ج 2 ص 157 شود.
-
مناقب نامه
لغتنامه دهخدا
مناقب نامه . [ م َ ق ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) صحایفی مشتمل بر ذکر مناقب کسی . نوشته ای که در آن مناقب و محامد کسی را یاد کنند : چون مناقب نامه ٔ آل نبی دفتر کنندنام او چون فاتحه آغاز آن دفتر سزد. سوزنی .رجوع به مناقب شود.
-
جستوجو در متن
-
مدایح
واژگان مترادف و متضاد
مدیحها، مدیحهها، مناقب، ستایشها ≠ هجوها
-
خصایل
واژگان مترادف و متضاد
خصلتها، صفات، محامد، مناقب، فضایل ≠ ذمائم
-
حجاج
لغتنامه دهخدا
حجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن شاعر. یکی از محدثان معاصر احمدبن حنبل است ، و ابن جوزی در مناقب احمد بابی ، در گفته های حجاج در حق احمد آورده است . رجوع به مناقب احمد ص 134 و 135شود. و این مرد غیر از ابن الحجاج الشاعر میباشد.
-
منقبت خوان
لغتنامه دهخدا
منقبت خوان . [ م َ ق َ ب َ خوا / خا ] (نف مرکب ) مناقب خوان : فقیه عالم ، منقبت خوان وبازاری . (کتاب النقض ص 75). رجوع به مناقب خوان شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن محمد سلامه ٔ مقری سلمی موزعی . او راست : مناقب یافعی به نام المسلک الأرشد فی مناقب عبدبن اسعد. (کشف الظنون ).
-
حسام برسوی
لغتنامه دهخدا
حسام برسوی . [ ح ُ م ِ ب ُ س َ ] (اِخ ) حسام الدین بن خلیل برسوی رومی صوفی (1042 هَ . ق .). او راست : اسرارالعارفین . سیرالطالبین . دررالاحادیث .دیوان الهیات . زبدةالمناقب . فضائل الجهاد. مفتاح المغلقات . شرح اربعین حدیث . فضائل السواک . مرآت الکائنا...
-
محاسن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ریش، لحیه ۲. احسانها، حسنات، حسنها، خوبیها، فضایل، مناقب، نیکوییها، نیکیها ≠ سیئات